من بر آن بودم که ندهم دل به عشق

بدون نظر »

هر که بی او زندگانی می‌کند

گر نمی‌میرد گرانی می‌کند

من بر آن بودم که ندهم دل به عشق

سروبالا دلستانی می‌کند

مهربانی می‌نمایم بر قدش

سنگ دل نامهربانی می‌کند

برف پیری می‌نشیند بر سرم

همچنان طبعم جوانی می‌کند

ماجرای دل نمی‌گفتم به خلق

آب چشمم ترجمانی می‌کند

آهن افسرده می‌کوبد که جهد

با قضای آسمانی می‌کند

عقل را با عشق زور پنجه نیست

احتمال از ناتوانی می‌کند

چشم سعدی در امید روی یار

چون دهانش درفشانی می‌کند

هم بود شوری در این سر بی خلاف

کاین همه شیرین زبانی می‌کند

سعدی


شاهد:
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
سعدیا دور نیکنامی رفت
نوبت عاشقی است یک چندی

به حریم خلوت خود شبی، چه شود نهفته بخوانیم

11 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/be-harime-khalvat.mp3]

دانلود فایلدانلود آهنگ

به حریم خلوت خود شبی، چه شود نهفته بخوانیم
به کنار من بنشینی و، به کنار خود بنشانیم

پریسا

من اگر چه پیرم و ناتوان، تو ز آستان خودت مران
که گذشته در غمت ای جوان، همه روزگار جوانیم

منم ای برید و دو چشم تر، ز فراق آن مه نوسفر
به مراد خود برسی اگر، به مراد خود برسانیم

چو برآرم از ستمش فغان، گله سر کنم من خسته جان
برد از شکایت خود زبان، به تفقدات زبانیم

به هزار خنجرم ار عیان، زند از دلم رود آن زمان
که نوازد آن مه مهربان، به یکی نگاه نهانیم

ز سموم سرکش این چمن، همه سوخت چون بر و برگ من
چه طمع به ابر بهاری و، چه زیان ز باد خزانیم

شده‌ام چو هاتف بینوا، به بلای هجر تو مبتلا
نرسد بلا به تو دلربا، گر ازین بلا برهانیم

هاتف اصفهانی


شاهد:
شعری بر همین وزن از بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه:

چه شود اگر که بری ز دل، همه دردهای نهانیم
به کرشمه‌های نهانی و، به تفقدات زبانیم

نه به ناز تکیه کند گلی، نه به ناله دلشده بلبلی
تو اگر به طرف چمن دمی، بنشینی و بنشانیم

ز غم تو خون دل ناتوان، ز جفات رفته ز تن توان
به لب است جان و تو هر زمان، ستمی ز نو برسانیم

ز سحاب لطف تو گر نمی، برسد به نخل امید من
نه طمع ز ابر بهاری و، نه زیان ز باد خزانیم

بودم چو رشحه دلی غمین، الم و فراق تو در کمین
نشوی به درد و الم قرین، گر از این الم برهانیم


خواننده: پریسا
آهنگساز: آهنگ قدیمی
دستگاه: ماهور
منبع عکس: وب سایت رسمی پریسا

شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟

18 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/shahre-khamushe-man.mp3]

دریافت فایلدانلود تصنیف خموشانه با صدای محمد معتمدی
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟

می خزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهه ی اسب و هیاهوی سوارانت کو؟

زیر سرنیزه ی تاتار چه حالی داری؟
دلِ پولادوش شیر شکارانت کو؟

سوت و کور است شب و میکده ها خاموش اند
نعره و عربده ی باده گسارانت کو؟

چهره ها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟

آسمانت همه جا سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تارانت کو؟

محمد رضا شفیعی کدکنی


خواننده: محمد معتمدی
آهنگساز: مجید درخشانی
آلبوم: نسیم صبحدم

ای خطه ی ایران مهین ای وطن من

43 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/bastami/vatane-man.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ
ای خطه ی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من

دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته ی خویش نداری کفن من

امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من

ملک الشعرا بهار


ببینید:
از خون جوانان وطن لاله دمیده


خواننده: ایرج بسطامی
آهنگساز: پرویز مشکاتیان
آلبوم: وطن من
تصنیف در مخالف سه گاه

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود

6 نظر »

می گویند پلنگ را خوی غریبی است که هیچکس و هیچ چیز را بالاتر از خود نمی تواند دید. در شبهای بدر کامل، دیدن ماه بلند پلنگ را به خشم و جنونی می کشاند که از سنگها و صخره ها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو نشاند. فاجعه زندگی پلنگ نیز وقتی شکل می گیرد که می پندارد در جهشی از فراز قله، بر ماه دست خواهد یافت- اما غرور شکسته ِ پلنگ وقتی به باطل بودن خیالش پی می برد که به خیره چنگ در هوا زده و نومید و خسته با استخوانهای درهم، شکسته از پرواز بی ثمرش، بر صخره های تیز فرو افتاده است و زخمهای مهلکش مهتاب را به خون بیاراسته.

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته! خداحافظ، اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیـم آری، موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل‌یشه، بهانه ‌اش نشنیدن بود

چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود

حسین منزوی

سرمست درآمد از درم دوست

2 نظر »

سرمست درآمد از درم دوست
لب خنده زنان چو غنچه در پوست

چون دیدمش آن رخ نگارین
در خود به غلط شدم که این اوست

رضوان در خلد باز کردند
کز عطر، مشام روح خوش بوست

پیش قدمش به سر دویدم
در پای فتادمش که ای دوست

یک باره به ترک ما بگفتی
زنهار نگویی این نه نیکوست

بر من که دلم چو شمع یکتاست
پیراهن غم چو شمع ده توست

چشمش به کرشمه گفت با من:
در نرگس مست من چه آهوست؟

گفتم همه نیکویی است لیکن
این است که بی‌وفا و بدخوست

بشنو نفسی دعای سعدی
گر چه همه عالمت دعاگوست

سعدی

یاری بخر و به هیچ مفروش

5 نظر »
[audio: http://tardid.net/files/music/seraj/yaari-bekhar.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ

رفتی و نمی‌شوی فراموش

می‌آیی و می‌روم من از هوش

سحر است کمان ابروانت

پیوسته کشیده تا بناگوش

پایت بگذار تا ببوسم

چون دست نمی‌رسد به آغوش

جور از قِبلت مقام عدل است

نیش سخنت مقابل نوش

بی‌کار بود که در بهاران

گویند به عندلیب مخروش

دوش آن غم دل که می‌نهفتم

باد سحرش ببرد سرپوش

آن سیل که دوش تا کمر بود

امشب بگذشت خواهد از دوش

شهری متحدثان حسنت

الا متحیران خاموش

بنشین که هزار فتنه برخاست

از حلقه عارفان مدهوش

آتش که تو می‌کنی محالست

کاین دیگ فرونشیند از جوش

بلبل که به دست شاهد افتاد

یاران چمن کند فراموش

ای خواجه برو به هر چه داری

یاری بخر و به هیچ مفروش

گر توبه دهد کسی ز عشقت

از من بنیوش و پند منیوش

سعدی همه ساله پند مردم

می‌گوید و خود نمی‌کند گوش

سعدی


خواننده: حسام الدین سراج
آهنگساز: حسام الدین سراج – جلال ذوالفنون
آلبوم: آینه رو
ساز و آواز در دستگاه همایون

آن دل که تو دیده‌ای ز غم خون شد و رفت

3 نظر »
[audio: http://tardid.net/files/music/seraj/an-del-ke-to-didei.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ

ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچه‌ها گِل گردد
نِی روید و ناله های زار آید ازو

***
آن دل که تو دیده‌ای ز غم خون شد و رفت
وز دیده‌ی خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری می کرد
لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت

ابو سعید ابوالخیر


شاهد:

چندان گریستم که هر کس که برگذشت
در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جو است
حافظ


شاهد:
دل را به کف هر که نهم بازپس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد


ساز و آواز در دستگاه شور
خواننده: حسام الدین سراج
آهنگساز: حسام الدین سراج – جلال ذوالفنون
آلبوم: آینه رو

ای شط شیرین پر شوکت من

11 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/forough/shatte-shirin.mp3]

دریافت فایلدانلود شعر با صدای فروغ فرخزاد

[audio: https://tarabestan.com/files/music/akhavan/ghazal-III.mp3]

دریافت فایلدانلود شعر با صدای مهدی اخوان ثالث

ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پرعصمت و پر شکوه
تنهایی و خلوت من
ای شط شیرین پرشوکت من

ای با تو من گشته بسیار
درکوچه‎های بزرگ نجابت
ظاهر نه بن بست عابر فریبنده‎ی استجابت
در کوچه‎های سرور و غم راستینی که‎مان بود
در کوچه باغ گل ساکت نازهایت
در کوچه باغ گل سرخ شرمم
در کوچه‎های نوازش
در کوچه‎های چه شبهای بسیار
تا ساحل سیمگون سحرگاه رفتن
در کوچه‎های مه آلود بس گفت و گو ها
بی هیچ از لذت خواب گفتن
در کوچه‎های نجیب غزلها که چشم تو می خواند
گهگاه اگر از سخن باز می‎ماند
افسون پاک منش پیش می‎راند

ای شط پر شوکت هر چه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دوردستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره است
روشن‎ترین همنشین شب غربت تو؟
ای همنشین قدیم شب غربت من

ای تکیه‎گاه و پناه
غمگین‎ترین لحظه‎های کنون بی‎نگاهت تهی مانده از نور
در کوچه‎باغ گل تیره و تلخ اندوه
در کوچه‎های چه شبها که کنون همه کور
آنجا بگو تا کدامین ستاره است
که شب‎فروز تو خورشید پاره است؟

مهدی اخوان ثالث

آشکارا نهان کنم تا چند؟

10 نظر »

آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می‌دارمت به بانگ بلند

دلم از جان نخست دست بشست
بعد از آن دیده بر رخت افکند

عاشقان تو نیک معذورند
زان که نبود کسی تو را مانند

دیده‌ای کو رخ تو دیده بود
خواه راحت رسان و خواه گزند

ای ملامت کنان مرا در عشق
گوش من نشنود از این سان پند

گرچه من دور مانده‌ام ز برت
با خیال تو کرده‌ام پیوند

آن چنان در دلی که پنداری
ناظرم در تو دایم، ای دلبند

تو کجایی و ما کجا هیهات!
ای عراقی خیال خیره مبند

فخرالدین عراقی


شاهد:
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق
غماز بود اشک و عیان کرد راز من (سپاس)

صفحه 13 از 18« بعدی...1112131415...قبلی »
Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS