Aug 06
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاه گدایان شده است
کاخ دل در خور اورنگ شهی باید کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
شب چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد
خوش همی میروی ای قافلهسالار به راه
گذری جانب گمکرده رهی باید کرد
نه همین صفزده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه «نشاط»
سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد
نشاط اصفهانی
شاهد:
گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم
سکهی مهر تو را بر درمی باید زد
خواجوی کرمانی
Jan 02
شاید این شعر چندان شعر قدرتمندی نباشد، اما پیام جالب آن که در هر بیت تکرار می شود به همراه ردیف «شد شد، نشد نشد» آن را ماندگار می کند.
بیت سوم این شعر در میان مردم به صورت زیر مشهور است که صحیح به نظر نمی رسد:
ضرابخانهای که در آن سکه می زنند
یک سکه هم به نام تو شد شد، نشد نشد
در انتخاب قالب قصیده برای این شعر تردید داشتم.
ای دل جهان به کام تو شد شد، نشد نشد
دولت اگر غلام تو شد شد، نشد نشد
این دختر زمانه که هر دم به دامنی است
یک دم اگر به کام تو شد شد، نشد نشد
این سکهی بزرگی و اقبال و سروری
یک روز هم به نام تو شد شد، نشد نشد
چون کار روزگار به تقدیر یا قضا است
تقدیر بر مرام تو شد شد، نشد نشد
روز ازل چو قسمت هر چیز کردهاند
عیشی اگر سهام تو شد شد، نشد نشد
چون باید عاقبت بنهی خانه را به غیر
آباده کاخ و بام تو شد شد، نشد نشد
زان می که تر کنند دماغی به روز غم
یک قطره گر به جام تو شد شد، نشد نشد
دامی به شاهراه مرادی بگستران
این صید اگر به دام تو شد شد، نشد نشد
یک دم غنیمت است بنوشان و می بنوش
صبح امید شام تو شد شد، نشد نشد
در درگه ملک چو غلامان بزی حکیم
بر حضرتش مقام تو شد شد، نشد نشد
میرزا علی نقی خان حکیم الممالک
متخلص به حکیم
Jun 29
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/asheghi-ghamar.mp3]
دانلود عاشقی محنت بسیار کشید با صدای قمرالملوک وزیری
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/asheghi-hengameh.mp3]
دانلود عاشقی محنت بسیار کشید با صدای هنگامه اخوان
تا لب دجله به معشوقه رسید
که فلک دسته گلی داد به آب
نازنین چشم به شط دوخته بود
دید در روی شط آید به شتاب
گفت به به چه گل زیبایی است
لایق دست چو منِ رعنایی است
حیف از این گل که برد آب او را
خوانده بود این مثل آن مایهی ناز
که نکویی کن و در آب انداز
نام گل برد و در آب افکندش
باری آن عاشق بیچاره چو بط
دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبی است فراوان و درست
به نشاط آمد و دست از جان شست
دست و پایی زد و گل را بربود
ما که رفتیم، بگیر این گل تو
|
شعر تصنیف : ایرج میرزا
آهنگ: منسوب به مرتضی نی داوود
دستگاه همایون
Apr 19
[audio: https://tarabestan.com/files/music/shajarian/sokoute-sarde-zaman.mp3]
دانلود تصنیف به سکوت سرد زمان
هر دمی چون نی، ازدل نالان، شکوه ها دارم
روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهی است، کز دل خونین
لحظههای عمر بی سامان، میرود سنگین
اشک خون آلود من دامان، میکند رنگین
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان
بهار مردمیها دی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از این دمسردیها خدایا
نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که نالهای خرد با آهی
داد از این بیدردیها خدایا
نه صفایی ز دمسازی، به جامِ می
که گَرد غم زدل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا
وای از این بی همرازی خدایا
وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراری از دل آذر
بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد وهدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راهِ جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد
دل نهم ز بی شکیبی
با فسونِ خود فریبی
چه فسون نافرجامی
به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی خدایا
وای ا ز این افسونسازی خدایا
جواد آذر
نام تصنیف: بیهمزبان
آلبوم: پیام نسیم
اجرا: کنسرت دانشگاه برکلی، تابستان ۱۳۶۹
خواننده: محمد رضا شجریان
آهنگساز: محمد رضا شجریان
سه تار: داریوش پیرنیاکان
نی: جمشید عندلیبی
تنبک: مرتضی اعیان
دستگاه: ماهور
Sep 23
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/sahar-be-buye-nassimet.mp3]
دانلود آواز با صدای ناصر فرهنگفر
[audio: https://tarabestan.com/files/music/ghorbani/sahar-be-buye-nasimat-ghorbani.mp3]
دانلود آواز با صدای علیرضا قربانی
سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم
اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم
چو بگذری، قدمی بر دو چشم من بگذار
قیاس کن که منت از شمار خاک درم
بکُشت غمزهی خونریز تو مرا صد بار
من از خیال لب جانفزات، زندهترم
گرفت عرصهی عالم، جمال طلعت دوست
به هر کجا که روم آن جمال مینگرم
به رغم فلسفیان بشنو این دقیقه ز من
که غایبی تو و هرگز نرفتی از نظرم
اگر تو دعوی معجز عیان بخواهی کرد
یکی ز تربت من برگذر، چو درگذرم
که سر زخاک بر آرم، چو شمع و دیگر بار
به پیش روی تو، پروانهوار جان سپرم
مرا اگر به چنین شور، بسپرند به خاک
درون خاک، ز شور درون کفن بدرم
بدان صفت که به موج اندرون رَوَد کشتی
همی رَوَد تن زارم درون چشم ترم
ادیب پیشاوری
خوانند و تنبک: ناصر فرهنگفر
آلبوم: خلوت گزیده
اجرای زورخانه ای در دستگاه همایون که در سال ۱۳۶۲ و در انجمن فرهنگی ایران و ژاپن به طور زنده اجرا شده است.
خوانند: علیرضا قربانی
آلبوم: فصل باران
آهنگساز: مجید درخشانی
Mar 08
زرینتاج (مشهور به «طاهره برغانی» یا «طاهره قرةالعین») شاعر مشهور عصر ناصرالدین شاه است.
در حالی که بسیاری جنبش برابری حقوق زنان و مردان را جنبشی مدرن می دانند، جستاری در تاریخ ادبیات ایران نکات دیگری را روشن می کند.
مهستی گنجوی، شاعر سده ی 5 و 6 هجری شاید نخستین زنی باشد که بر خلاف عرف روزگار خود، نه تنها از عشق خود به جنس مخالف آشکارا و پرده درانه سخن گفته است، بلکه روایت است بدون حجاب در جمع مردان ظاهر میشده است.
در سده های اخیر نیز طاهره قره العین می تواند از نخستین پیشگامان جنبش برابری حقوق زنان و مردان تلقی شود. او که زمانی فقه و کلام و علوم مذهبی می خواند، بدون حجاب در جمع مردان حاضر میشد و برای آنان از افکار ترقی خواهانهاش دربارهی تساوی و برابری سخن میگفت. مشهور است که وی زبان بسیار نافذی داشت و مردان و زنان زیادی پای مجالس وعظش جمع میشدند.
طاهره قرةالعین سرانجام به دلیل گرایشش به فرقهی بابیت به دست ماموران حکومتی به قتل رسید.
هر چند بسیاری قرة العین را با شعر «گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو» می شناسند، مخمس زیر از اشعار زیبای وی است که کمتر به آن توجه شده است.
البته عده ای شاعر این مخمس را سلیمان خان می دانند.
توصیه می کنم برای خواندن این شعر از
فایرفاکس استفاده کنید.
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/sare-zolfe-to.mp3]
دانلود تصنیف با صدای عهدیه
من شده تو، آمده بر جای من
زندهدلم گر چه ز غم مردهام
هیکل من چیست اگر من تویی؟
گر تو منی، چیست هیولای من؟
من شدم از مهر تو چون ذره پست
تا به سر زلف تو دادیم دست
تا تو منی، من شدهام خودپرست
دل اگر از توست، چرا خون کنی؟
ور ز تو نَبوَد ز چه مجنون کنی؟
دم به دم این سوز دل افزون کنی
تا خودیَم را همه بیرون کنی
سوخت مرا مایهی هر هست و بود
کفر و مسلمانیَم از دل زدود
فرق نِه از کعبه کلیسای من
کِلک ازل تا که ورق زد رقم
نآمده خلقی به وجود از عدم
مِهر تو بُد در دل شیدای من
مهر تو در مزرعهی سینه کِشت
فارغم اکنون ز جحیم و بهشت
نیست به غیر از تو تمنای من
باقیام از یاد خود و فانیام
بر درِ دل تا اَرِنی گو شدم
جلوهکنان بر سر آن کو شدم
او همگی من شد و من او شدم
قبلهی دل طاق دو ابروی تو
زلف تو در دَیر، چلیپای من
از همه بگذشته تو را خواستم
پر شده از عشق تو اعضای من
چند نهان بُلبُلهنوشی کنم؟
خرقه و سجاده به دور افکنم
بام و در از عشق به شور افکنم
بر در میخانه بُوَد جای من
عشق، عَلَم کوفت به ویرانهام
بادهی حق ریخت به پیمانهام
از خود و عالم همه بیگانهام
ریخت به هر جام چو صهبا ز دست
باده ز ما مست شد و گشت هست
عشق به هر لحظه ندا میکند
محو ز خود، زنده به نام توام
گشته ز من درد من و مای من
|
قرةالعین
پی نوشت:
اَرِنی: اشاره به سوره اعراف (آیه 143). «قال رب اَرِنی انظر الیک» ( [موسی به خداوند] می گوید: خدایا خودت را به من بنما) و خداوند پاسخ می دهد: «لن ترانی» (هرگز مرا نخواهی دید).
حضرت اعلی: از القاب سید باب
بُلبُله: کوزهی شراب / بُلبُله نوشی: شراب نوشی
نوبت زن: طبل زن، نقارهچی بارگاه پادشاهان
Jan 06
[audio: https://tarabestan.com/files/music/poem/didane-ruye-to.mp3]
دانلود آهنگ
دیدن روی تو و دادن جان مطلب ماست
پرده بردار ز رخسار که جان بر لب ماست
بت روی تو پرستیم و ملامت شنویم
بت پرستی اگر این است که این مذهب ماست
گرچه در مکتب عشقیم همه ابجدخوان
شیخ را پیر خرد طفل ره مکتب ماست
شرب می با لب شیرین تو ما راست حلال
بی خبر زاهد از این ذوق که در مشرب ماست
نیست جز وصف رخ و زلف تو ما را سخنی
در همه سال و مه این قصه ی روز و شب ماست
در تو یک یا رب ما را اثری نیست ولی
قدسیان را به فلک غلغله از یا رب ماست
چرخ عشقیم و تو ما را چو مهی زیب کنار
خون دل چون شفق و اشک روان کوکب ماست
این که نامش به فلک مهر جهان افروز است
روشن است این که یکی ذره ز تاب و تب ماست
خواستم تا که شوم بسته ی فتراکش گفت
«فرصت» این بس که سرت خاک سم مرکب ماست
فرصت الدوله شیرازی
صدا: فیروزه امیر معز
آلبوم: برگ سبز- شماره 216
نوازندگان: حسن کسایی، رضا ورزنده، ناصر افتتاح
Dec 26
در میان تمام شعرایی که درمورد واقعهی عاشورا شعر سروده اند، موقعیت عمان سامانی، شاعر عصر قاجار، موقعیت ویژهای است. در حالی که اغلب شعرا با نگاهی سوگوارانه و گاه حماسی به عاشورا پرداختهاند، وی با نگاه عرفانی خود این واقعه را به نظم درآورده است. در این کتاب گویی حسین و یارانش برای رسیدن به کمال باید مسیر مدینه تا کربلا را چون هفت شهر عشق در وادی طریقت منطق الطیر عطار بپیمایند.
در مقام مقایسه میتوان گفت، در حالی که محتشم کاشانی در شعر معروف «باز این چه شورش است» در ارائهی گزارشی شاعرانه از روز عاشورا تلاش کرده است، عمان تلاشش بر تفسیر عرفانی حرکت عاشورا و آن چه چشم ظاهر نمی بیند، متمرکز بوده است. شاید به همین دلیل است که هر قدر شعر محتشم در میان تودهی مردم محبوبیت دارد، مثنوی عمان مقبول طبع خواص بوده است.
در مثنوی گنجینه اسرار عمان، هر چه هست شادی و سرخوشی است و هیچ خبری از غم و مصیبت رایج در اشعار عاشورایی نیست. چرا که در شعر او حسین و یارانش به دیدار یار میروند و هر وداعی نوید بخش وصالی دیگر است.
قسمتهایی از این مثنوی را که به رخصت طلبیدن علی اکبر از پدر برای جنگ و وداع حسین ابن علی با فرزندش اختصاص دارد بخوانید.
[audio: https://tarabestan.com/files/music/seraj/veda.mp3]
دانلود آهنگ
ماه رویش کرده از غیرت عرق
همچو شبنم صبحدم بر گل ورق
بر رخ افشان کرده زلف پر گره
لاله را پوشیده از سنبل زره
همچو طفل اشک، در دامان باب
«کای پدر جان، همرهان بستند بار
مانده بار افتاده اندر رهگذار
کاسب اکبر را چه وقت لنگی است
در جواب از تنگ شکر، قند ریخت
شکر از لبهای شکر خند ریخت
گفت: «کای فرزند، مقبل آمدی
کرده ای از حق تجلی ای پسر
زین تجلی فتنه ها داری به سر
راست بهر فتنه قامت کرده ای
وه کز این قامت قیامت کرده ای
نرگست با لاله در طنازی است
سنبلت با ارغوان در بازی است
گه دلم پیش تو گاهی پیش او است
رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست
بیش از این بابا دلم را خون مکن
زادهی لیلا مرا مجنون مکن
نیش بر دل، سنگ بر بالم مزن
خاک غم بر فرق بخت دل مریز
بس نمک بر لخت لخت دل مریز
همچو چشم خود به قلب دل متاز
همچو زلف خود پریشانم مساز
لن تنالوا البر حتی تنفقوا*
بعد از آن، مما تحبون گوید او
نیست اندر بزم آن والا نگار
از تو بهتر گوهری بهر نثار
هرچه غیر از او است، سد راه من
آن بت است و غیرت من بت شکن
جان رهین و دل اسیر چهر تو است
مانع راه محبت مهر تو است
آن حجاب از پیش چون دور افکنی
من تو هستم در حقیقت تو منی
چون تو را او خواهد از من رو نما
رو نما شو، جانب او رو نما»
|
عمان سامانی
کتاب: گنجینه اسرار (نامهای دیگر: گنجینة الاسرار، مخزن الاسرار)
* اشاره به سوره آل عمران- آیه 93
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ
هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید بخشش کنید.
ببینید و بشنوید:
مثنوی نی نامه: با صدای قیصر امین پور
شاهد:
گفت اکنون چون منی ای من در آ
نیست گنجایی دو من را در سرا
مولوی
خواننده: سراج
آهنگساز: سید محمد میرزمانی
آلبوم: وداع
Jul 16
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/tahmine.mp3]
دانلود آهنگ
تهمینهام تهمینهام
از درد و غم دونیمهام
در حسرت سهراب یل
دُرج فغان شد سینهام
سهراب من محراب من
خورشید من مهتاب من
در این جهان بی کسی
یکتای من نایاب من
در دشت کین سرگشته شد
در خاک و خون آغشته شد
از مهر رستم زاده شد
وز قهر رستم کشته شد
افتادُ از بالای زین
چون اخترِ از چرخ برین
شیر سپیدم از تنش
دریای خون شد بر زمین
گفتم که مییابد اثر
از رستم عالی نظر
با این نشانی از پدر
شد بینشان از بهر و فر
گلچین دورانم گذشت
گلریز بستانم گذشت
تیغی که رستم زد بر او
از جوشن جانم گذشت
لایق شیرعلی (شاعر تاجیک)
خواننده: مهسا وحدت
آهنگساز: مجید درخشانی
آلبوم: نسیم صبحدم
Jul 03
[audio: https://tarabestan.com/files/music/banan/amad-amma-banan.mp3]
دانلود آواز آمد اما با صدای بنان
[audio: https://tarabestan.com/files/music/elaheh/amad-amma-elaheh.mp3]
دانلود آواز آمد اما با صدای الهه
[audio: https://tarabestan.com/files/music/haydeh/amad-amma-haydeh.mp3]
دانلود آمد اما با صدای هایده
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/amad-amma-mahastisattar.mp3]
دانلود آمد اما با صدای مهستی و ستار
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/amad-amma.mp3]
دانلود آواز آمد اما با صدای ؟
آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود
چشم خوابآلودهاش را مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو از چهرهی دل شسته بود
عکس شیدایی در آن آیینهی سیما نبود
لب همان لب بود اما بوسهاش گرمی نداشت
دل همان دل بود اما مست و بیپروا نبود
در دل بيزار خود جز بيم رسوايی نداشت
گر چه روزی همنشين جز با من رسوا نبود
در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود
برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود
دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف
گوهر اشکی که من میخواستم پیدا نبود
برلب لرزان من فریاد دل خاموش شد
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود
ای نداده خوشهای زان خرمن زیباییام
تا نبودی در کنارم زندگی زیبا نبود
ابوالحسن ورزی
خواننده: ؟