Jun 25
[audio: https://tarabestan.com/files/music/shams/hargez-nadanam-randane.mp3]
دانلود آواز گروه شمس
هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم
مستی که شد مهمان من جان من است و آن من
تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم
ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من
روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم
چون وقف کردستم پدر بر بادههای همچو زر
در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم
چند آزمایم خویش را وین جان عقلاندیش را
روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم
کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان
تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم
مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند
این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم
گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان
خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم
مولوی
گروه شمس
سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
خواننده: تهمورس پورناظری (طهمورث پورناظری)
کنسرت سعد آباد با همراهی گروه سماع قونیه
Jun 16
[audio: https://tarabestan.com/files/music/mahsa-vahdat/mikhak.mp3]
دانلود آهنگ
من به گلدان غم تنهایی
گل میخک دارم
میخک سرخ قشنگ و زیبا
بهر تو کاشتمش
تا به تو هدیه دهم
گل تنهایی را
ابر را گفتم، آبش را ده
باد را بهر نوازش چه سفارش کردم
تا به آن بوسه زند
بوسههای آرام،
همچو پروانه به گل
گر به آن بوسه زنی
با تو سخن خواهد گفت
این گل میخک من
حرفهایی دارد
که از آن بیخبری
نالههایی دارد
همه از دربهدری
به سراغ من اگر میآیید
این گل میخک را
به شما هدیه دهم یادگاری
یک گل سرخ قشنگ و زیبا
بسپارید به خاطر گل ما را
گل میخک تنهاست
من سفر خواهم رفت؛
سفری طولانی
گل میخک تنهاست
عزیز الله کاشانیان
خواننده: مهسا وحدت
آهنگساز: پژمان طاهری
آلبوم: ریشه در خاک
Jun 09
[audio: https://tarabestan.com/files/music/poem/hengam-ke-geryeh.mp3]
دانلود شعر نیما یوشیج
با صدای احمد شاملو
خاموش شبی است هر چه تنهاست
|
نیما یوشیج
صدا: احمد شاملو
آلبوم: اشعار نیما یوشیج با صدای احمد شاملو
آهنگساز: فرهاد فخرالدینی
Jun 03
گفتگوی کوتاه عقل و دل
پیر خرد یک نفس آسوده بود
خلوت فرموده بود
کودک دل رفت و دوزانو نشست
مست مست
گفت: «تو را فرصت تعلیم هست؟»
گفت: «هست»
گفت که «ای خستهترین رهنورد
سوخته و ساختهی گرم و سرد
چیست برازندهی بالای مرد؟»
گفت: «درد!»
گفت: «چه بود ای همه دانندگی
راستترین راستی زندگی؟»
پیر که اسرار خرد خوانده بود
سخت در اندیشه فرو مانده بود
ناگه از شاخهای افتاد برگ
گفت: «مرگ!»
هاشم جاوید