قهرهای بادبادکی

بدون نظر »

اخم‌های زور زورکی

قهرهای بادبادکی

آشتیِ بی‌مقدمه

خنده‌های زیرزیرکی

***

***

قهرهای تو چه جالب است

قهرهای یک دقیقه‌ای

تلخ و تند و تیز و بانمک

واقعاً که با سلیقه‌ای

***

***

با یکی دو جمله‌ی قشنگ

دیوِ قهر دور می‌شود

سور و سات آشتی‌کنان

زود جفت و جور می‌شود

***

***

تو چه خوب وصله می‌کنی

روح نخ‌نما و پاره را

کوک می‌زنی به آسمان

ماه و دکمه‌ی ستاره را

***

***

قهرهای خنده‌دار تو

نوع دیگری از آشتی‌ست

باز هم سر کلاسِ قهر

آشتی کن و بگیر بیست

عرفان نظرآهاری

از کتاب: کوله‌پشتی‌ات کجاست؟

پاسخ

1 نظر »

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید، او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت

طوفان طعنه خنده ما را زلب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم

ماییم، ما که طعنه زاهد شنیده ایم
ماییم، ما که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم

آن آتشی که در دل ما شعله می کشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما»

فروغ فرخزاد

کتاب دیوار


پی نوشت: نخستین شعری که از فروغ خواندم و به همین خاطر بسیار آن را دوست می دارم.

Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS