چون است حال بستان ای باد نوبهاری

8 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/mokhtabad/chun-ast.mp3]

دانلود چون است حال بستان با صدای مختاباددانلود چون است حال بستان با صدای مختاباد

چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری

هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری

عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان بنمای تا چه داری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

وقتی کمند زلفت دیگر کمان ابرو
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری

ور قید می‌گشایی وحشی نمی‌گریزد
در بند خوبرویان خوشتر که رستگاری*

زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می‌نگاری

هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری

سعدی


شاهد:
شهری است پر ظریفان و از هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری
چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی
در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری
حافظ


خواننده و آهنگساز: عبدالحسین مختاباد
آلبوم: بوی گل (شبانگاهان)

جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود

3 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/nazeri/bidad-raft.mp3]

دانلود فایلدانلود آهنگ

بیداد رفت لاله‌ی بر باد رفته را
یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله‌ای که از دل این خاکدان دمید
نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود
باران به دامن است هوای گرفته را

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود
آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب
آورده‌ام به دیده گهرهای سفته را

ای کاش ناله‌های چو من بلبلی حزین
بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست
تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

یارب چها به سینه‌ی این خاکدان در است
کس نیست واقف این همه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک
چون رفت خواهی این همه راه نرفته را

لب دوخت هر که را که بدو راز گفت دهر
تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

لعلی نسفت کِلک دُرافشان «شهریار»
در رشته چون کشم دُر و لعل نسفته را

شهریار


خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: پرویز مشکاتیان
آلبوم: لاله بهار
دستگاه: افشاری

می‌نگویم که طاعتم بپذیر / قلم عفو بر گناهم کش

3 نظر »

درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همی‌مالید و می‌گفت: «یا غفور، یا رحیم، تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید»

عذر تقصیر خدمت آوردم

که ندارم به طاعت استظهار

عاصیان از گناه توبه کنند

عارفان از عبادت استغفار

عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت
من بنده امید آورده‌ام نه طاعت
به دریوزه آمده‌ام نه به تجارت
اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه

می‌نگویم که طاعتم بپذیر

قلم عفو بر گناهم کش

سعدی

گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت 2

Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS