Oct 08
[audio: https://tarabestan.com/files/music/shajarian/chashme-narges.mp3]
دانلود تصنیف چشم نرگس با صدای شجریان
خواهم که بر زلفت، زلفت، زلفت
هر دم زنم شانه، هر دم زنم شانه
ترسم پریشان کند بسی
حال هر کسی
چشم نرگست
مستانه مستانه، مستانه مستانه
خواهم بر آبرویت، رویت، رویت
هر دم کشم وسمه، هر دم کشم وسمه
ترسم که مجنون کند بسی
مثل من کسی
چشم نرگست
دیوانه دیوانه، دیوانه دیوانه
یک شب بیا منزل ما
حل کن دو صد مشکل ما
ای دلبر خشکل ما
دردت به جان ما شد، روح و روان ما شد
خواهم که بر چشمت، چشمت، چشمت
هر دم کشم سرمه، هر دم کشم سرمه
ترسم پریشان کند بسی
حال هر کسی
چشم نرگست
مستانه مستانه، مستانه مستانه
خواهم که بر رویت، رویت، رویت
هر دم زنم بوسه،هر دم زنم بوسه
ترسم که نالان کند بسی
مثل من کسی
چشم نرگست
جانانه جانانه، جانانه جانانه
منسوب به علی اکبر خان شیدا
خواننده: محمدرضا شجریان
آلبوم: گلهای تازه ۱۰۲- خزان
آهنگساز: علی اکبر خان شیدا
تنظیم: فرامرز پایور
نام تصنیف: چشم نرگس
Oct 01
خسرو گلسرخی، بند 6، 7، و 8 شعر زیر را در جلسه ی دادگاه خود در سال 1352 در مقابل رییس دادگاه قرائت کرد. دادگاهی که در نهایت به اعدام وی منتهی شد.
تفاوت کوچکی بین این قرائت و متن اصلی شعر وجود دارد. آن جا که در ابتدای بند 6، گلسرخی در دادگا به جای «ای سوگوار سبز بهار/ این جامه ی سیاه معلق را» از «این استعمار» استفاده می کند.
[audio: https://tarabestan.com/files/music/poem/seghle-zamin-kojast.mp3]
دانلود شعر با صدای خسرو گلسرخی
1
در رودهای جدایی
ایمان سبز ماست که جاری است
او می رود در دل مرداب های شهر
در راه آفتاب
خم می کند بلندی هر سرو سرفراز
2
از خون من بیا بپوش ردایی
من غرق می شوم
در برودت دعوت
ای سرزمین من
ای خوب جاودانه ی برهنه
قلبت کجای زمین است؟
که بادهای همهمه را
اینک صدا زنم
در حجره های ساکت تپیدن آن
3
در من همیشه تو بیداری
ای که نشسته ای به تکاپوی خفتن من
در من
همیشه تو می خوانی هر ناسروده را
ای چشمهای گیاهان مانده
در تن خاک
کجای ریزش باران شرق را
خواهید دید؟
اینک
میان قطره های خون شهیدم
فوج پرندگان سپید
با خویش می برند
غمنامه ی شگفت اسارت را
تا برج خون ملتهب بابک خرم
آن برج بی دفاع
4
این سرزمین من است که می گرید
این سرزمین من است که عریان است
باران دگر نیامده چندی است
آن گریه های ابر کجا رفته است؟
عریانی کشت زار را
با خون خویش بپوشان
5
این کاج های بلند است
که در میانه ی جنگل
عاشقانه می خواند
ترانه ی سیال سبز پیوستن
برای مردم شهر
نه! چشمهای تو ای خوبتر ز جنگل کاج
اینک برهنه ی تبر است
با سبزی درخت هیاهوست
6
ای سوگوار سبز بهار
این جامه ی سیاه معلق را
چگونه پیوندی است
با سرزمین من؟
آن کس که سوگوار کرد خاک مرا
آیا شکست
در رفت و آمد حمل این همه تاراج؟
7
این سرزمین من چه بی دریغ بود
که سایه ی مطبوع خویش را
بر شانه های ذوالاکتاف پهن کرد
و باغها میان عطش سوخت
و از شانه ها طناب گذر کرد
این سرزمین من چه بی دریغ بود
8
ثقل زمین کجاست؟
من در کجای جهان ایستاده ام؟
با باری ز فریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من!
من در کجای جهان ایستاده ام…؟
خسرو گلسرخی
شعر: سروده های خفته