هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم

3 نظر »

[audio: https://tarabestan.com/files/music/shams/hargez-nadanam-randane.mp3]

دانلود آوازدانلود آواز گروه شمس

هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم
در خانه گر می باشدم پیشش نهم با وی خورم

مستی که شد مهمان من جان من است و آن من
تاج من و سلطان من تا برنشیند بر سرم

ای یار من وی خویش من مستی بیاور پیش من
روزی که مستی کم کنم از عمر خویشش نشمرم

چون وقف کردستم پدر بر باده‌های همچو زر
در غیر ساقی ننگرم وز امر ساقی نگذرم

چند آزمایم خویش را وین جان عقل‌اندیش را
روزی که مستم کشتیم روزی که عاقل لنگرم

کو خمر تن کو خمر جان کو آسمان کو ریسمان
تو مست جام ابتری من مست حوض کوثرم

مستی بیاید قی کند مستی زمین را طی کند
این خوار و زار اندر زمین وان آسمان بر محترم

گر مستی و روشن روان امشب مخسب ای ساربان
خاموش کن خاموش کن زین باده نوش ای بوالکرم

مولوی

گروه شمس
سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
خواننده: تهمورس پورناظری (طهمورث پورناظری)
کنسرت سعد آباد با همراهی گروه سماع قونیه

من به گلدان غم تنهایی، گل میخک دارم

12 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/mahsa-vahdat/mikhak.mp3]

دانلود فایلدانلود آهنگ

من به گلدان غم تنهایی
گل میخک دارم

میخک سرخ قشنگ و زیبا
بهر تو کاشتمش

تا به تو هدیه دهم
گل تنهایی را

ابر را گفتم، آبش را ده
باد را بهر نوازش چه سفارش کردم
تا به آن بوسه زند
بوسه‌های آرام،
همچو پروانه به گل

گر به آن بوسه زنی
با تو سخن خواهد گفت
این گل میخک من

حرفهایی دارد
که از آن بی‌خبری
ناله‌هایی دارد
همه از دربه‌دری

به سراغ من اگر می‌آیید
این گل میخک را
به شما هدیه دهم یادگاری

یک گل سرخ قشنگ و زیبا
بسپارید به خاطر گل ما را

گل میخک تنهاست
من سفر خواهم رفت؛
سفری طولانی

گل میخک تنهاست

عزیز الله کاشانیان


خواننده: مهسا وحدت
آهنگساز: پژمان طاهری
آلبوم: ریشه در خاک

هنگام که گریه می دهد ساز

5 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/poem/hengam-ke-geryeh.mp3]

دریافت فایلدانلود شعر نیما یوشیج
با صدای احمد شاملو

هنگام که گریه می‌دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت

هنگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی می‌زند مشت

***

زآن دیرسفر که رفت از من

غمزه‌زن و عشوه ساز داده

دارم به بهانه‌های مانوس

تصویری از او به بر گشاده

***

لیکن چه گریستن چه توفان؟

خاموش شبی است هر چه تنهاست

***

مردی در راه می‌زند نی

و آواش فسرده بر می‌آید

تن‌های دگر منم کم از چشم

توفان سرشک می‌گشاید

***

هنگام که گریه می‌دهد ساز

این دود سرشت ابر بر پشت

هتگام که نیل چشم دریا

از خشم به روی می‌زند مشت

نیما یوشیج


صدا: احمد شاملو
آلبوم: اشعار نیما یوشیج با صدای احمد شاملو
آهنگساز: فرهاد فخرالدینی

دانلود مستند بی بی سی: شجریان پژواک روزگار

40 نظر »

تلویزیون بی‎بی‎سی فارسی یکشنبه 16 می 2010 (26 اردیبهشت 1389) مستندی به نام «شجریان، پژواک روزگار» پخش کرد که از بسیاری جهات کم نظیر بود. این مستند به گوشه‎هایی از زندگی شجریان پرداخته است که کمتر در رسانه‎های عمومی نشان داده شده بود. این فیلم در قونیه از شهرهای ترکیه و مدفن مولوی تهیه شده است.

برای دانلود «شجریان پژواک روزگار» می‎توانید از پیوند ابتدای همین مطلب (این پیوند) استفاده کنید. این فیلم با کیفیت بالا برای دانلود آماده شده است، پس هنگام دریافت آن لطفا اندکی صبور باشید.

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست

6 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/haydeh/saghare-hasti.mp3]

دانلود آواز با صدای هایده دانلود آواز با صدای هایده

[audio: https://tarabestan.com/files/music/ghorbani/saghare-hasti.mp3]

دانلود تصنیف با صدای علیرضا قربانی دانلود تصنیف با صدای علیرضا قربانی

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست

زندگی خوشتر بود در پرده‎ی وهم خیال
صبح روشن را صفای سایه‎ی مهتاب نیست

شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع
در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

مردم چشمم فرو مانده است در دریای اشک
مور را پای رهایی از دل گرداب نیست

خاطر دانا ز توفان حوادث فارغ است
کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست

ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‎ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله‎ی سیراب نیست

آن چه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست

گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

جلوه‎ی صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست

جای آسایش چه می‎جویی «رهی» در ملک عشق
موج را آسودگی در بحر بی‎پایاب نیست

رهی معیری


مشخصات آواز:
خواننده: هایده
آهنگساز: علی تجویدی
آلبوم: گلهای رنگارنگ 470 (سی دی 45)
دستگاه: سه گاه

مشخصات تصنیف:
خواننده: علیرضا قربانی
آلبوم: فصل باران
آهنگساز: مجید درخشانی

چگونگی سروده شدن «بوی جوی مولیان آید همی»

29 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/banan/buye-juy.mp3]

دریافت فایل بوی جوی مولیان با صدای بنان و مرضیه دانلود آهنگ بوی جوی مولیان با صدای بنان و مرضیه

امیر نصر سامانی تصمیم می گیرد به همراه سپاهیانش به طور موقت در باد غیس (در خراسان آن زمان) اقامت کند، اما خوش آب و هوا بودن این منطقه اقامت امیر را طولانی می کند. لشکریان که دلتنگ شده بودند و نمی‎خواستند بیشتر در آنجا بمانند جرات بیان خواسته‎ی خود را با امیر نداشتند و از رودکی می‎خواهند امیر را به بازگشت ترغیب کند. رودکی که امیر را خوب می‌شناخت تصمیم می‌گیرد با سرودن شعری بخت خود را برای راضی کردن امیر به بازگشت به بخارا بیازماید. رودکی در حضور امیر چنگ زنان قصیده‌ی «بوی جوی مولیان آمد همی» را آغاز می کند. امیر با شنیدن قصیده‌ی رودکی چنان دلتنگ می‌شود که بی کفش و رخت سفر سوار بر اسب تا بخارا می‌تازد!

روایت کامل‌تر را با قلم نظامی عروضی، نویسنده قرن 6 هجری بخوانید.

روایت دیگر مصرع نخست این قصیده چنین است:
بانگ جوی مولیان آید همی
طرفداران این روایت می‌گویند جوی و رود معمولا بانگ دارند و نه بو. البته ضبط «بوی جوی مولیان» در بین مصححان دیوان رودکی مشهورتر است.

چنین آورده‌اند که نصر بن احمد که واسطه عقد اهل سامان بود و اوج دولت آن خاندان ایام ملک او بود و اسباب تمتع و علل ترفع در غایت ساختگی بود، خزائن آراسته ولشکر جرّار و بندگان فرمانبردار زمستان به دارالملک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهرهای خراسان. مگر یک سال نوبت هری بود، به فصل بهار به بادغیس. که بادغیس خرم‎ترین چراخوارهای خراسان و عراق است. قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هم یکی لشکری را تمام باشد. چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش بازرسیدند و شایسته‎ی میدان و حرب شدند،نصر بن احمد روی به هری نهاد و به در شهر به مَرغ سپید فرود آمد ولشکرگاه بزد. و بهارگاه بود و شمال روان شد و میوه‎های مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جای‎ها به دست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد.آنجا لشکری برآسود و هوا خوش بود و باد سرد و نان فراخ و میوه‎ها بسیار و مشمومات فراوان. لشکری از بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش … زمستان آنجا مقام کردند و از جانب سجستان نارنج آورردن گرفتند و از جانب مازندران ترنج رسیدن گرفت. زمستانی گذاشتند در غایت خوشی.
چون بهار درآمد اسبان به بادغیس فرستادند و لشکرگاه به مالین به میان دو جوی بردند و چون تابستان درآمد میوه‎ها در رسید.
امیر نصربن احمد گفت تابستان کجا رویم که از این خوش‎تر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم.
چون مهرگان درآمد گفت مهرگان هری بخوریم و برویم و همچنین فصلی به فصل همی انداخت تا چهار سال برین برآمد زیرا که صمیم دولت سامانیان بود و جهان آباد و ملک بی خصم و لشکر فرمانبردار و روزگار مساعد و بخت موافق. با این همه ملول گشتند و آرزوی خانمان برخاست…دانستند که سر آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد.پس سران لشکر و مهتران ملک به نزدیک استاد ابوعبدالله الرودکی رفتند و از ندمای پادشاه هیچکس محتشم‎تر و مقبول‎القول‎تر از او نبود.گفتند به پنج هزار دینار تو را خدمت کنیم، اگر صنعتی بکنی که پادشاه از این خاک حرکت کند که دل‎های ما آرزوی فرزند همی‎برد و جان ما از اشتیاق بخارا همی‎برآید. رودکی قبول کرد که نبض امیر بگرفته بود و مزاج او بشناخته، دانست که به نثر با او در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیده ای بگفت به وقتی که امیر صبوح کرده بود درآمد و به جای خویش بنشست و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پرده‎ی عشاق این قصیده آغاز کرد:

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

پس فروتر شود گوید:

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی

چون رودکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد وبی‎موزه پای در رکاب خنگ نوبتی در آورد و روی بخارا نهاد چنان که رانین و موزه تا دو فرسنگ در پی امیر بردند، به برونه، و آنجا در پای کرد و عنان تا بخارا هیچ بازنگرفت و رودکی آن پنج هزار دینار مضاعف از لشکر بستد.

نظامی عروضی

چهار مقاله (مجمع النوادر)


جعفر شعار و حسن انوری در کتاب «گزیده‌ی اشعار رودکی» ماجرای بالا را به زبان امروزین چنین نقل کرده‎اند:

«علت سرودن این شعر را چنین نوشته‌اند که نصر بن احمد سامانی در زمستان در بخارا اقامت می‌کرد و در تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان می‌رفت. در سالی که به هرات رفته بود، بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جهت خوشی هوا و فراوانی نعمتها، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدین‎سان اقامت او چهار سال طول کشید. سران و بزرگان که از اقامت دراز و دوری از خانواده دلتنگ شده بودند نزد رودکی آمدند و از او خواستند تا کاری کند که امیر به بخارا بازگردد. رودکی این شعر را سرود و آن‎گاه در مجلس امیر حاضر شد و در پرده‌ی عشاق آغاز به خواندن کرد. چون به بیت «میر سرو است و بخارا …» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامه‌ی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد»

دولتشاه سمرقندی در کتاب «تذکرةالشعرا» ضمن بیان حکایت فوق با نگاه دقیق خود چنین می‎نویسد:

«… گویند امیر را این قصیده به خاطر چنان ملایم افتاد که موزه در پای ناکرده سوار شد و عزیمت بخارا نمود و عقلا را این حالت به خاطر عجیب می‎نماید که این نظمی ساده و از صنایع و بدایع و متانت عاری. چه اگر در این روزگار سنخنوری مثل این سخن در مجلس سلاطین و امرا عرض کند، مستوجب انکار همگنان شود»


شاعران زیادی پس از رودکی از این قصیده یا وزن و ردیف آن استقبال کرده‌اند. از آن جمله‌اند:

خسرو از مازندران آید همی
یا مسیح از آسمان آید همی
این از آن وزن است گفته رودکی
«یاد جوی مولیان آید همی»
(سنایی غزنوی)

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
(حافظ)

یاد آن سرو روان آید همی
بر تن من باز جان آید همی
طاق ابروی کمانش دیده‌ام
تیر در چشمم کمان آید همی
(سعید نفیسی)

شهری که از دروازه های آن
هم بوی جوی مولیان خیزد
هم یاد یار مهربان آید
(شفیعی کدکنی)

بعضی از شاعران دیگری که از این قصیده‌ استقبال کرده‎اند:
امیرمعزی، وصاف‌الحضره، آذر بیگدلی


مشخصات آهنگ ابتدای این مطلب:
خوانندگان: غلامحسین بنان، مرضیه
آهنگساز: روح الله خالقی
دستگاه: بیات اصفهان
آلبوم: گلهای رنگارنگ (254)

کفشهایم کو؟ چه کسی بود صدا زد سهراب؟

32 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/poem/kafshhayam-ku.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ

باید امشب بروم

کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا؛ مثل هوا با تن برگ

مادرم در خواب است
و منوچهر و پروانه و شاید همه‎ی مردم شهر
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‎ها می‎گذرد
و نسیمی خنک از حاشیه‎ی سبز پتو خواب مرا می‎روبد

بوی هجرت می‎آید
بالش من پر آواز پر چلچله‎ها ست
صبح خواهد شد
و به این کاسه‎ی آب
آسمان هجرت خواهد کرد

باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی،
عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه‎ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت

من به اندازه‎ی یک ابر دلم می‎گیرد
وقتی از پنجره می‎بینم حوری
-دختر بالغ همسایه-
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می‎خواند

چیزهایی هم هست؛
لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره‎ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت *

و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم!
باید امشب چمدانی را
که به اندازه‎ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی‎واژه که همواره مرا می‎خواند

یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفشهایم کو؟

سهراب سپهری

کتاب: حجم سبز
نام اصلی شعر «ندای آغاز» است.


* شاید اشاره‌ای به فروغ فرخزاد باشد، آنجا که در شعر «تولدی دیگر» می‌گوید:
دستهایم را در باغچه می‎کارم
سبز خواهم شد؛ می‎دانم، می‎دانم، می‎دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت


صدا: احمدرضا احمدی
آلبوم: در گلستانه
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: هوشنگ کامکار

نسیم سحر بر چمن گذر کن

13 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/tarif/nasime-sahar-tarif.mp3]

دریافت فایلدانلود تصنیف نسیم سحر با صدای صدیق تعریف

[audio: https://tarabestan.com/files/music/ghorbani/nasime-sahar-ghorbani.mp3]

دریافت فایلدانلود تصنیف نسیم سحر با صدای علیرضا قربانی

نسیم سحر بر چمن گذر کن
ز ما بلبل خسته را خبر کن
بگو آشیان را زدیده تر کن
ز بیداد گل آه و ناله سر کن
شبی سحر کن، شبی سحر کن

سکوت شب و نوای بلبل
شکرخنده زد به چهره‎ی گل
کنار بستان، به یاد مستان
بنوشان می، بنوشان می

ماه من، دلدار من، تویی آزار من
تویی تو
هر کجا همراه من، تویی دلخواه من
تویی تو

روزی آهم گیرد دامنت، سوزد با منت

گر شود دلم کوه درد و غم
همچو فرهادش از ریشه برکنم

من همان مرغ بی‎بال و پر،
شاخ بی برگ و بر،
دل آزرده‌ام

محمد تقی بهار


خواننده: صدیق تعریف
آلبوم: فراق
آهنگساز: علی اکبر خان شهنازی
تنظیم: پشنگ کامکار
گروه: شیدا


خواننده: علیرضا قربانی
آلبوم: جلوه‌ی گل
آهنگساز: علی اکبر خان شهنازی
تنظیم: داریوش طلایی


ببینید و بشنوید:
رنگ بیات ترک ساخته علی اکبر خان شهنازی با اجرای محمدرضا لطفی (تار) و ناصر فرهنگفر (تنبک)

عشق به هر لحظه ندا می‌کند

3 نظر »
زرین‌تاج (مشهور به «طاهره برغانی» یا «طاهره ‌قرة‌العین») شاعر مشهور عصر ناصرالدین شاه است.
در حالی که بسیاری جنبش برابری حقوق زنان و مردان را جنبشی مدرن می دانند، جستاری در تاریخ ادبیات ایران نکات دیگری را روشن می کند.
مهستی گنجوی، شاعر سده ی 5 و 6 هجری شاید نخستین زنی باشد که بر خلاف عرف روزگار خود، نه تنها از عشق خود به جنس مخالف آشکارا و پرده درانه سخن گفته است، بلکه روایت است بدون حجاب در جمع مردان ظاهر می‌شده است.
در سده های اخیر نیز طاهره قره العین می تواند از نخستین پیشگامان جنبش برابری حقوق زنان و مردان تلقی شود. او که زمانی فقه و کلام و علوم مذهبی می خواند، بدون حجاب در جمع مردان حاضر می‌شد و برای آنان از افکار ترقی خواهانه‌اش درباره‌ی تساوی و برابری سخن می‌گفت. مشهور است که وی زبان بسیار نافذی داشت و مردان و زنان زیادی پای مجالس وعظش جمع می‌شدند.
طاهره ‌قرة‌العین سرانجام به دلیل گرایشش به فرقه‌ی بابیت به دست ماموران حکومتی به قتل رسید.
هر چند بسیاری قرة العین را با شعر «گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره رو به رو» می شناسند، مخمس زیر از اشعار زیبای وی است که کمتر به آن توجه شده است.
البته عده ای شاعر این مخمس را سلیمان خان می دانند.
توصیه می کنم برای خواندن این شعر از فایرفاکس استفاده کنید.
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/sare-zolfe-to.mp3]

دانلود فایلدانلود تصنیف با صدای عهدیه

ای به سر زلف تو سودای من

وز غم هجران تو غوغای من

لعل لبت شهد مصفای من

عشق تو بگرفت سراپای من

من شده تو، آمده بر جای من

گرچه بسی رنج غمت برده‌ام

جام پیاپی ز بلا خورده‌ام

سوخته‌جانم اگر افسرده‌ام

زنده‌دلم گر چه ز غم مرده‌ام

چون لب تو هست مسیحای من

گنج منم، بانی مخزن تویی

سیم منم، حاجب معدن تویی

دانه منم صاحب خرمن تویی

هیکل من چیست اگر من تویی؟

گر تو منی، چیست هیولای من؟

من شدم از مهر تو چون ذره پست

وز قدح باده‌ی عشق تو مست

تا به سر زلف تو دادیم دست

تا تو منی، من شده‌ام خودپرست

سجده‌گه من شده اعضای من

دل اگر از توست، چرا خون کنی؟

ور ز تو نَبوَد ز چه مجنون کنی؟

دم به دم این سوز دل افزون کنی

تا خودیَم را همه بیرون کنی

جای کنی در دل شیدای من

آتش عشقت چو برافروخت دود

سوخت مرا مایه‌ی هر هست و بود

کفر و مسلمانیَم از دل زدود

تا به خم ابرویت آرم سجود

فرق نِه از کعبه کلیسای من

کِلک ازل تا که ورق زد رقم

گشت هم آغوش چو لوح و قلم

نآمده خلقی به وجود از عدم

بر تن آدم چو دمیدند دم

مِهر تو بُد در دل شیدای من

دست قضا چون گل آدم سرشت

مهر تو در مزرعه‌ی سینه کِشت

عشق تو گردید مرا سرنوشت

فارغم اکنون ز جحیم و بهشت

نیست به غیر از تو تمنای من

باقی‌ام از یاد خود و فانی‌ام

جرعه‌کش باده‌ی ربانی‌ام

سوخته‌ی وادی حیرانی‌ام

سالک صحرای پریشانی‌ام

تا چه رسد بر دل رسوای من

بر درِ دل تا اَرِنی گو شدم

جلوه‌کنان بر سر آن کو شدم

هر طرفی گرم هیاهو شدم

او همگی من شد و من او شدم

من دل و او گشت دلارای من

کعبه‌ی من خاک سر کوی تو

مشعله‌افروز جهان روی تو

سلسله‌ی جان خم گیسوی تو

قبله‌ی دل طاق دو ابروی تو

زلف تو در دَیر، چلیپای من

شیفته‌ی حضرت اعلی ‌ستم

عاشق دیدار دل‌آراستم

راهرو وادی سوداستم

از همه بگذشته تو را خواستم

پر شده از عشق تو اعضای من

تا کی و کی پندنیوشی کنم؟

چند نهان بُلبُله‌‌نوشی کنم؟

چند ز هجر تو خموشی کنم

پیش کسان زهدفروشی کنم

تا که شود راغب کالای من

خرقه و سجاده به دور افکنم

باده به مینای بلور افکنم

شعشعه در وادی طور افکنم

بام و در از عشق به شور افکنم

بر در میخانه بُوَد جای من

عشق، عَلَم کوفت به ویرانه‌ام

داد صلا بر در جانانه‌ام

باده‌ی حق ریخت به پیمانه‌ام

از خود و عالم همه بیگانه‌ام

حق طلبد همت والای من

ساقی میخانه‌ی بزم الست

ریخت به هر جام چو صهبا ز دست

ذره‌صفت شد همه ذرات پست

باده ز ما مست شد و گشت هست

از اثر نشئه‌ی صهبای من

عشق به هر لحظه ندا می‌کند

بر همه موجود صدا می‌کند

هر که هوای ره ما می‌کند

گر حذر از موج بلا می‌کند

پا ننهد بر لب دریای من

هندی نوبت زن بام توام

طایر سرگشته به دام توام

مرغ شباویز به دام توام

محو ز خود، زنده به نام توام

گشته ز من درد من و مای من

قرة‌العین


پی نوشت:
اَرِنی: اشاره به سوره اعراف (آیه 143). «قال رب اَرِنی انظر الیک» ( [موسی به خداوند] می گوید: خدایا خودت را به من بنما) و خداوند پاسخ می دهد: «لن ترانی» (هرگز مرا نخواهی دید).
حضرت اعلی: از القاب سید باب
بُلبُله: کوزه‌ی شراب / بُلبُله نوشی: شراب نوشی
نوبت زن: طبل زن، نقاره‌چی بارگاه پادشاهان

امید هیچ معجزی ز مرده نیست زنده باش

18 نظر »
امروز 6 اسفند، هشتاد و دومین سالگرد زادروز هوشنگ ابتهاج است. وی در سال 1306 در رشت متولد شد.
شعرخوانی زیر از کنسرت بال در بال انتخاب شده است. این کنسرت در سال 1997 به مناسبت هفتادمین سالگرد تولد سایه اجرا شد.


از این کنسرت بشنوید:
ارغوان
بی تو آری غزل سایه ندارد لطفی

[audio: https://tarabestan.com/files/music/ebtehaj/zendeh-bash.mp3]

دانلود شعر با صدای هوشنگ ابتهاجدانلود شعر با صدای هوشنگ ابتهاج

چه فکر می‌کنی؟
که بادبان شکسته
زورق به گل نشستهای است زندگی؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته‌ای است زندگی؟

چه سهمناک بود سیل حادثه
که هم‌چو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد

هوا بد است
تو با کدام باد می‌روی؟
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی‌شود

تو از هزاره‌های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه‌ی وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدای تیشه‌های توست

چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند

نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز

چه فکر می‌کنی؟
جهان چو آبگینه‌ی شکسته‌ای است
که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره‌های این غروب تنگ
که راه، بسته می‌نمایدت

زمان بی‌کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است این درنگِ درد و رنج

به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش!

هوشنگ ابتهاج

ه. الف. سایه
نام اصلی شعر: زندگی
کتاب: تاسیان


شاهد:

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
(هوشنگ ابتهاج)


کنسرت بال در بال
شعر و صدا: هوشنگ ابتهاج (سایه)
تار: محمد رضا لطفی
تنبک: محمد قوی حلم
آلمان- کلن- 1997

صفحه 7 از 12« بعدی...56789...قبلی »
Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS