دانلود آهنگ بوی جوی مولیان با صدای بنان و مرضیه
روایت کاملتر را با قلم نظامی عروضی، نویسنده قرن 6 هجری بخوانید.
روایت دیگر مصرع نخست این قصیده چنین است:
بانگ جوی مولیان آید همی
طرفداران این روایت میگویند جوی و رود معمولا بانگ دارند و نه بو. البته ضبط «بوی جوی مولیان» در بین مصححان دیوان رودکی مشهورتر است.
چنین آوردهاند که نصر بن احمد که واسطه عقد اهل سامان بود و اوج دولت آن خاندان ایام ملک او بود و اسباب تمتع و علل ترفع در غایت ساختگی بود، خزائن آراسته ولشکر جرّار و بندگان فرمانبردار زمستان به دارالملک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری از شهرهای خراسان. مگر یک سال نوبت هری بود، به فصل بهار به بادغیس. که بادغیس خرمترین چراخوارهای خراسان و عراق است. قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هم یکی لشکری را تمام باشد. چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش بازرسیدند و شایستهی میدان و حرب شدند،نصر بن احمد روی به هری نهاد و به در شهر به مَرغ سپید فرود آمد ولشکرگاه بزد. و بهارگاه بود و شمال روان شد و میوههای مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها به دست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد.آنجا لشکری برآسود و هوا خوش بود و باد سرد و نان فراخ و میوهها بسیار و مشمومات فراوان. لشکری از بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش … زمستان آنجا مقام کردند و از جانب سجستان نارنج آورردن گرفتند و از جانب مازندران ترنج رسیدن گرفت. زمستانی گذاشتند در غایت خوشی.
چون بهار درآمد اسبان به بادغیس فرستادند و لشکرگاه به مالین به میان دو جوی بردند و چون تابستان درآمد میوهها در رسید.
امیر نصربن احمد گفت تابستان کجا رویم که از این خوشتر مقامگاه نباشد، مهرگان برویم.
چون مهرگان درآمد گفت مهرگان هری بخوریم و برویم و همچنین فصلی به فصل همی انداخت تا چهار سال برین برآمد زیرا که صمیم دولت سامانیان بود و جهان آباد و ملک بی خصم و لشکر فرمانبردار و روزگار مساعد و بخت موافق. با این همه ملول گشتند و آرزوی خانمان برخاست…دانستند که سر آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد.پس سران لشکر و مهتران ملک به نزدیک استاد ابوعبدالله الرودکی رفتند و از ندمای پادشاه هیچکس محتشمتر و مقبولالقولتر از او نبود.گفتند به پنج هزار دینار تو را خدمت کنیم، اگر صنعتی بکنی که پادشاه از این خاک حرکت کند که دلهای ما آرزوی فرزند همیبرد و جان ما از اشتیاق بخارا همیبرآید. رودکی قبول کرد که نبض امیر بگرفته بود و مزاج او بشناخته، دانست که به نثر با او در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیده ای بگفت به وقتی که امیر صبوح کرده بود درآمد و به جای خویش بنشست و چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پردهی عشاق این قصیده آغاز کرد:
بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی |
پس فروتر شود گوید:
ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی آفرین و مدح سود آید همی گر به گنج اندر زیان آید همی |
چون رودکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد وبیموزه پای در رکاب خنگ نوبتی در آورد و روی بخارا نهاد چنان که رانین و موزه تا دو فرسنگ در پی امیر بردند، به برونه، و آنجا در پای کرد و عنان تا بخارا هیچ بازنگرفت و رودکی آن پنج هزار دینار مضاعف از لشکر بستد.
نظامی عروضی
چهار مقاله (مجمع النوادر)
جعفر شعار و حسن انوری در کتاب «گزیدهی اشعار رودکی» ماجرای بالا را به زبان امروزین چنین نقل کردهاند:
«علت سرودن این شعر را چنین نوشتهاند که نصر بن احمد سامانی در زمستان در بخارا اقامت میکرد و در تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان میرفت. در سالی که به هرات رفته بود، بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جهت خوشی هوا و فراوانی نعمتها، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدینسان اقامت او چهار سال طول کشید. سران و بزرگان که از اقامت دراز و دوری از خانواده دلتنگ شده بودند نزد رودکی آمدند و از او خواستند تا کاری کند که امیر به بخارا بازگردد. رودکی این شعر را سرود و آنگاه در مجلس امیر حاضر شد و در پردهی عشاق آغاز به خواندن کرد. چون به بیت «میر سرو است و بخارا …» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامهی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد»
دولتشاه سمرقندی در کتاب «تذکرةالشعرا» ضمن بیان حکایت فوق با نگاه دقیق خود چنین مینویسد:
«… گویند امیر را این قصیده به خاطر چنان ملایم افتاد که موزه در پای ناکرده سوار شد و عزیمت بخارا نمود و عقلا را این حالت به خاطر عجیب مینماید که این نظمی ساده و از صنایع و بدایع و متانت عاری. چه اگر در این روزگار سنخنوری مثل این سخن در مجلس سلاطین و امرا عرض کند، مستوجب انکار همگنان شود»
شاعران زیادی پس از رودکی از این قصیده یا وزن و ردیف آن استقبال کردهاند. از آن جملهاند:
خسرو از مازندران آید همی
یا مسیح از آسمان آید همی
این از آن وزن است گفته رودکی
«یاد جوی مولیان آید همی»
(سنایی غزنوی)
خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
(حافظ)
یاد آن سرو روان آید همی
بر تن من باز جان آید همی
طاق ابروی کمانش دیدهام
تیر در چشمم کمان آید همی
(سعید نفیسی)
شهری که از دروازه های آن
هم بوی جوی مولیان خیزد
هم یاد یار مهربان آید
(شفیعی کدکنی)
بعضی از شاعران دیگری که از این قصیده استقبال کردهاند:
امیرمعزی، وصافالحضره، آذر بیگدلی
مشخصات آهنگ ابتدای این مطلب:
خوانندگان: غلامحسین بنان، مرضیه
آهنگساز: روح الله خالقی
دستگاه: بیات اصفهان
آلبوم: گلهای رنگارنگ (254)
ممنون از اینهمه اطلاعات جالب !
ممنون از اطلاعات خوبی که درمورد رودکی به خوانندگان ارائه داده اید . من داستان سروده شدن این شعر را قبلا شنیده بودم و در اینجا هم شما زحمت کشیدید . بیان کردید . مخصوصا صدای شاد و زنده خوانندگان زنده یاد بنان و مرضیه هم هست .
تشکر
سپاس.
باسلام و احترام
ممنون وسپاس از ارایه ی این اطلاعات ارزنده، موفق باشید.
باسلام و احترام
از ارایه ی اینهمه اطلاعات جامع سپاسگزاراست، موفق باشید.
براي دريافت تحقيق مطالب جالبي داريد
دوست بزرگوار و عزيز
رسما”از شما دعوت می شود تا در “جشنواره بزرگ کتابخوانی مجازی”شرکت فرمائید.
مایه مسرت ما خواهد بود اگر به عنوان همکار افتخاری در اجرای اين جشنواره همکار ما باشید
یعنی این شعر بااینهمه وزن ووقار و معنای ژرف برای مداحی وخوش خدمتی به امیر سامانی سروده شده است ؟ باور آن بسیار سخت است .روایت دیگری هم از این شعر وجود دارد که کاملا متفاوت است .
چه روایتی؟ لطفا بیان بفرمایید
عالی بود لذت بردم بی انتها موفق باشید دمتون گرم
لذت بردم عععععععععالی بود ممنونم
لذت بردم عععععععععالی بود ممنونم
بسیار جالب توجه بود لذت بردم واقعا خسته نباشید
خیلی جالب بود.همیشه دنبالش بودم . ممنون
خیلی اطلاعاتتون خوب بود.
مرسی.
مرسی
درود و سپاس به هم دلان و هم زبانان، به قول مردم هرات اين همه زنگ دلم را به صدا أورد و لذت بردم
این هم اجرای زیبای واقعا یک جوان افغان ،تقدیم به همه فارسی زبانانhttps://www.youtube.com/watch?v=9VkKiJvrwEM
خیلی عالی و زیبا تشکر از معلومات خوب شما.
داود پژمان هنرمند جوان افغان این شعر را خیلی زیبا با آلات موسیقی اصیل افغانستان خیلی زیبا سروده.
گوش دادن به آهنگ زیبای داود پژمان مرا وادار ساخت تا معلومات در باره شعر بوی جوی مولیان پیدا کنم.
ممنون از معلومات زیبای شما
واقعآ جالب و بامزه است. اگرچه ازقضیه اگاهی داشتم, اما بازهم متشکرم,اگرهرکسی دوراز ذاتگاهش باشد باخواندن این شعر به یاد وطن اش می افتد. ممنونم
عالی بود لذت بردم بی انتها موفق باشید.ممنونم
[…] چگونگی سروده شدن «بوی جوی مولیان آید همی […]
بسیار لذت بردم مخصوصن نثر بسیار زیباو شیوای نظامی عروضی . سپاسگزارم
منتشکرم زحمت کشیدید..
اما جوی هم بوی دارد چون گیاهان که در کنارش میرویند بوی هم که دارند..
حکایت از این قـرار بـود. که رودکی عاشق دخـتـری ان پــاردریــا (ان سوی رود امــو) شــده بــود. و در دربارشـــاه غــزنه خراسان افغانستان امروزی بود وایـن شعـر را در حضور سلــطان غزنه سرود وقبــل از اینکه شعــر به پـیـان خود بــرسد سلطان غــزنــه دستورحرکت را به انطرف رود امو میدهد.
کـــــــــه هــــــــنوز شــــــــاه غزنه پاه اش را زاخل موزه دومی نکـــــــرده. دستور حمله را (ان سوی رود امــو) صادرمـــــــیکند.
کـــــــــه هــــــــنوز شــــــــاه غزنه پاه اش را داخل موزه دومی نکـــــــرده. دستور حمله را (ان سوی رود امــو) صادرمـــــــیکند.
تشکر از این معلومات شما
نظر دادن