با من بی کس تنها شده یارا تو بمان

15 نظر »

امروز 13 دی، پنجاهمین سالگرد درگذشت نیما یوشیج است.
پس از درگذشت نیما، هوشنگ ابتهاج (سایه) غزلی را با مطلع «با من بی کس تنها شده یارا تو بمان» در رثای دوستش نیما، خطاب به شهریار سرود. شهریار نیز در پاسخ به سایه غزلی با مطلع «سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟» سرود. این دو غزل را بخوانید.

هوشنگ ابتهاج و نیما یوشیج

هوشنگ ابتهاج - سیاوش کسرایی - نیما یوشیج - احمد شاملو

[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/negara-to-beman.mp3]

دریافت تصنیف با من بی کس تنها شده با صدای علی جهانداردانلود تصنیف با من بی کس تنها شده با صدای علی جهاندار

با من بی کس تنها شده یارا تو بمان

همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام

تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من

بنگر این نقش به خون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک

دل ما خوش به فریبی است‌، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت

به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم

پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

«سایه‌» در پای تو چون موج دمی زار گریست

که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان

هوشنگ ابتهاج (سایه)


نیما یوشیج و شهریار

شهریار - شراگیم یوشیج - نیما یوشیج

پاسخ شهریار:

سایه جان رفتنی استیم بمانیم‌که چه‌؟

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه‌؟

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه‌؟

خود رسیدیم به جان‌، نقش عزیزی هر روز

دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه‌؟

آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز

بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه‌؟

دور سر هلهله و هاله‌ی شاهین اجل

ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه‌؟

کشتی‌ای را که پی غرق شدن ساخته‌اند

هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه‌؟

قسمت خرس و شغال است خود این باغ مویز

بی‌ثمر غوره‌ی چشمی بچلانیم که چه‌؟

بدتر از خواستن این لطمه‌ی نتوانستن

هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه‌؟

ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست

کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه‌؟

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق

ورنه تنها خودی از لجه رهانیم‌که چه‌؟

ما که در خانه‌ی ایمان خدا ننشستیم

کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه؟

قاتل مرغ و خروسیم یکی‌مان کمتر

این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار

این همه جان گرامی بستانیم که چه‌؟

شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند

ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه‌؟

شهریار


خواننده: علی جهاندار
آلبوم: ساکن جان
آهنگساز: حسین پیرنیا

مثنوی گنجینه اسرار عمان سامانی

7 نظر »

در میان تمام شعرایی که درمورد واقعه‌ی عاشورا شعر سروده اند، موقعیت عمان سامانی، شاعر عصر قاجار، موقعیت ویژه‌ای است. در حالی که اغلب شعرا با نگاهی سوگوارانه و گاه حماسی به عاشورا پرداخته‌اند، وی با نگاه عرفانی خود این واقعه را به نظم درآورده است. در این کتاب گویی حسین و یارانش برای رسیدن به کمال باید مسیر مدینه تا کربلا را چون هفت شهر عشق در وادی طریقت منطق الطیر عطار بپیمایند.
در مقام مقایسه می‌توان گفت، در حالی که محتشم کاشانی در شعر معروف «باز این چه شورش است» در ارائه‌ی گزارشی شاعرانه از روز عاشورا تلاش کرده است، عمان تلاشش بر تفسیر عرفانی حرکت عاشورا و آن چه چشم ظاهر نمی بیند، متمرکز بوده است. شاید به همین دلیل است که هر قدر شعر محتشم در میان توده‌ی مردم محبوبیت دارد، مثنوی عمان مقبول طبع خواص بوده است.
در مثنوی گنجینه اسرار عمان، هر چه هست شادی و سرخوشی است و هیچ خبری از غم و مصیبت رایج در اشعار عاشورایی نیست. چرا که در شعر او حسین و یارانش به دیدار یار می‌روند و هر وداعی نوید بخش وصالی دیگر است.
قسمتهایی از این مثنوی را که به رخصت طلبیدن علی اکبر از پدر برای جنگ و وداع حسین ابن علی با فرزندش اختصاص دارد بخوانید.

[audio: https://tarabestan.com/files/music/seraj/veda.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ

تا که اکبر با رخ افروخته

خرمن آزادگان را سوخته‏

ماه رویش کرده از غیرت عرق

همچو شبنم صبحدم بر گل ورق‏

بر رخ افشان کرده زلف پر گره

لاله را پوشیده از سنبل زره‏

نرگس سرمست در غارتگری

سوده مشک تر به گلبرگ تری

آمد و افتاد از ره باشتاب

همچو طفل اشک، در دامان باب‏

«کای پدر جان، همرهان بستند بار

مانده بار افتاده اندر رهگذار

از سپهرم غایت دلتنگی است

کاسب اکبر را چه وقت لنگی است‏

دیر شد هنگام رفتن ای پدر

رخصتی گر هست باری زودتر»

***

در جواب از تنگ شکر، قند ریخت

شکر از لبهای شکر خند ریخت‏

گفت: «کای فرزند، مقبل آمدی

آفت جان، رهزن دل آمدی

کرده ای از حق تجلی ای پسر

زین تجلی فتنه ها داری به سر

راست بهر فتنه قامت کرده ای

وه کز این قامت قیامت کرده ای

نرگست با لاله در طنازی است

سنبلت با ارغوان در بازی است

از رخت مست غرورم می کنی

از مراد خویش دورم می کنی

گه دلم پیش تو گاهی پیش او است

رو که در یک دل نمی گنجد دو دوست

بیش از این بابا دلم را خون مکن

زاده‌ی لیلا مرا مجنون مکن

پشت پا بر ساغر حالم مزن

نیش بر دل، سنگ بر بالم مزن

خاک غم بر فرق بخت دل مریز

بس نمک بر لخت لخت دل مریز

همچو چشم خود به قلب دل متاز

همچو زلف خود پریشانم مساز

حایل ره، مانع مقصد مشو

بر سر راه محبت سد مشو

لن تنالوا البر حتی تنفقوا*

بعد از آن، مما تحبون گوید او

نیست اندر بزم آن والا نگار

از تو بهتر گوهری بهر نثار

هرچه غیر از او است، سد راه من

آن بت است و غیرت من بت شکن

جان رهین و دل اسیر چهر تو است

مانع راه محبت‌ مهر تو است

آن حجاب از پیش چون دور افکنی

من تو هستم در حقیقت تو منی

چون تو را او خواهد از من رو نما

رو نما شو، جانب او رو نما»

عمان سامانی

کتاب: گنجینه اسرار (نامهای دیگر: گنجینة الاسرار، مخزن الاسرار)

* اشاره به سوره آل عمران- آیه 93
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ
هرگز به نیکوکارى نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید بخشش کنید.


ببینید و بشنوید:

مثنوی نی نامه: با صدای قیصر امین پور

شاهد:

گفت اکنون چون منی ای من در آ
نیست گنجایی دو من را در سرا
مولوی


خواننده: سراج
آهنگساز: سید محمد میرزمانی
آلبوم: وداع

ز خاک من اگر گندم برآید

15 نظر »

امروز 26 آذر (17 دسامبر) بنا به روایتی مشهور سالروز درگذشت خداوندگار، مولانا جلال الدین محمد بلخی است. ملای روم در غزل زیر درمورد مرگش و جسدش در گور سخن می گوید.
جایی خوانده بودم هنگام ملاقات ملک الموت، مولوی مشتاقانه ابیات زیر را زمزمه می کرد:
پیک در حضرت سلطان من………. پیش تر آ پیش تر آ جان من
تا که نسوزم من از این بیش تر……….پیش تر آ پیش تر آ پیش تر

[audio: https://tarabestan.com/files/music/nazeri/gandom.mp3]

دریافت فایلدانلود آهنگ با فرمت mp3

دریافت فایل دانلود آهنگ با حجم کمتر و فرمت wma

ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید

اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشته ام رقصان نماید

میا بی دف به گور من ای برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید

زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید

بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید

ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید

مرا حق از می عشق آفریده است
همان عشقم اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید

به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید

مولوی


شاهد:

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

جنازه ام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

مولوی


خواننده: شهرام ناظری
سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
آلبوم: مهتاب رو

دل هوس سبزه و صحرا ندارد

6 نظر »
امروز، 18 آذر 1388، فرامرز پایور، نوازنده‎ی چیره‎دست سنتور درگذشت. تصنیف زیر که سروده و ساخته‌ی عارف قزوینی در ابوعطا است به سرپرستی پایور اجرا شده است.

[audio: https://tarabestan.com/files/music/nazeri/sabze-o-sahra.mp3]

دانلود فایلدانلود آهنگ

دل هوس سبزه و صحرا ندارد،
ندارد،
ندارد.

میل به گلگشت و تماشا ندارد،
ندارد،
ندارد.

دل سر همراهی با ما ندارد،
ندارد،
ندارد.

خون شود این دل که شکیبا ندارد.

جانم ای دل غافل،
وصل تو مشکل،
نقش تو باطل،
خون شوی ای دل

دلی دیوانه داریم،
ز خود بیگانه داریم،
ز کس پروا نداریم.

چه فتنه ها که از گردش آسمان ندیدیم،
به غیر آه سرد همره کاروان ندیدیم،
از عاشقی به جز دیده‎ی خون‎فشان ندیدیم،
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم،
به کوی یار به جز ناله‎ی عاشقان ندیدیم.

عارف قزوینی


بشنوید:

آهنگ زرد ملیجه: ساخته‎ی ابوالحسن صبا؛ اجرا: فرامرز پایور و حسین تهرانی


خواننده: شهرام ناظری
آلبوم: کنسرت اساتید موسیقی ایران (1368)
سرپرست گروه: فرامرز پایور

سنتور: فرامرز پایور
تار: جلیل شهناز
کمانچه: علی اصغر بهاری
تنبک: محمد اسماعیلی
نی: محمد موسوی

می نوش که عمر جاودانی این است

24 نظر »
ویدیوی زیر قسمتی است از مستند «نبوغ عمر خیام» (The Genius of Omar Khayyam) که در تاریخ 9 آبان 1388 (31 اکتبر 2009) از کانال 2 شبکه بی بی سی (BBC) پخش شد. این شبکه برای مخاطبان بریتانیی بی بی سی است.

دانلود ویدیو دانلود ویدیو از سرور طربستان (16 مگا بایت)

[audio: https://tarabestan.com/files/music/shajarian/mey-nush.mp3]

دانلود آهنگ با فرمت mp3دانلود آهنگ با فرمت mp3

دانلود آهنگ با فرمت wmaدانلود آهنگ با فرمت wma

می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مُل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است

می نوش که عمر جاودانی این است

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم


مشخصات آواز:
خواننده: شجریان
شعر خوانی: احمد شاملو
آهنگساز: فریدون شهبازیان
آلبوم: رباعیات خیام

مستان سلامت می کنند

27 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/mastan-salamat-mikonand.mp3]

دانلود تصنیف مستان سلامت می کننددانلود تصنیف مستان سلامت می کنند

رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می کنند
وآن مرغ آبی را بگو، مستان سلامت می کنند

وآن میر ساقی را بگو، مستان سلامت می کنند
وآن عمر باقی را بگو، مستان سلامت می کنند

وآن میر غوغا را بگو، مستان سلامت می کنند
وآن شور و سودا را بگو، مستان سلامت می کنند

ای مه ز رخسارت خجل، مستان سلامت می کنند
وی راحت و آرام دل، مستان سلامت می کنند

ای جان جان، ای جان جان، مستان سلامت می کنند
یک مست این جا بیش نیست، مستان سلامت می کنند

ای آرزوی آرزو، مستان سلامت می کنند
آن پرده را بردار از او، مستان سلامت می کنند

مولوی


گروه تنبورنوازی شمس
سرپرست گروه: کیخسرو پورناظری
هم آوازان: بیژن کامکار، نجمه تجدد، مریم ابراهیم پور
آلبوم: مستان سلامت می کنند

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

10 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/nazeri/che-danestam.mp3]

دانلود فایلدانلود آهنگ

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را
کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیلها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم
که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

مولوی


خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز: جلال ذوالفنون
آلبوم: گل صد برگ

داستان پیر زن با سلطان سنجر درمورد ستمکاری او

9 نظر »
نگاره پیرزن و سلطان سنجر

پیرزن و سلطان سنجر (برای تصویر بزرگتر کلیک کنید)

پیرزنی را ستمی درگرفت

دست زد و دامن سنجر گرفت

کای ملک آزرم تو کم دیده‌ام

وز تو همه ساله ستم دیده‌ام

شحنه ی مست آمده در کوی من

زد لگدی چند فرا روی من

بی گنه از خانه به رویم کشید

موی کشان بر سر کویم کشید

در ستم آباد زبانم نهاد

مهر ستم بر در خانم نهاد

شحنه بود مست که آن خون کند

عربده با پیرزنی چون کند

رطل زنان دخل ولایت برند

پیره زنان را به جنایت برند

آنکه درین ظلم نظر داشته است

ستر من و عدل تو برداشته است

کوفته شد سینه ی مجروح من

هیچ نماند از من و از روح من

گر ندهی داد من ای شهریار

با تو رود روز شمار این شمار

داوری و داد نمی‌بینمت

وز ستم آزاد نمی‌بینمت

از ملکان قوت و یاری رسد

از تو به ما بین که چه خواری رسد

مال یتیمان ستدن ساز نیست

بگذر از این غارت ابخاز نیست

بنده‌ای و دعوی شاهی کنی

شاه نه‌ای چون که تباهی کنی

شاه که ترتیب ولایت کند

حکم رعیت به رعایت کند

تا همه سر بر خط فرمان نهند

دوستیش در دل و در جان نهند

مسکن شهری ز تو ویرانه شد

خرمن دهقان ز تو بی دانه شد

ز آمدن مرگ شماری بکن

میرسدت دست حصاری بکن

پیرزنان را به سخن شاد دار

و این سخن از پیرزنی یاد دار:

«دست بدار از سر بیچارگان

تا نخوری پاسخ غمخوارگان»

فتح جهان را تو کلید آمدی

نز پی بیداد پدید آمدی

رسم ضعیفان به تو نازش بود

رسم تو باید که نوازش بود

خیز نظامی ز حد افزون گری

بر دل خوناب شده خون گری


نظامی گنجوی

مخزن الاسرار – داستان پیر زن با سلطان سنجر (گزینه)


منبع نگارگری: British Library
با تشکر از ستوده برای معرفی نگارگری

قرآن که مهین کلام خوانند آن را

18 نظر »

قرآن که مهین کلام خوانند آن را

قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آن را

خیام


مهین: بزرگ
مدام: همیشه
مدام: شراب

یقین درم اثر امشو به های های مو نیست

10 نظر »
[audio: https://tarabestan.com/files/music/others/meshkatian-sherkhani.mp3]

دانلود فایلدانلود فایل

پرویز مشکاتیان
یقین درم اثر امشو به های های مو نیست
که یار مسته و گوشش به گریه های مو نیست

خدا خدا چه ثمر ای موذنا، که امشو
خدا خدای شمایه، خدا خدای مو نیست

نمود خونمه پامال و خونبهامه نداد
زدم چو بر دمنش دست، گفت پای مو نیست

بریز خونمه با دست نازنین خودت
چره که بیتر از ای، هیچه خونبهای مو نیست

بهار اگر شویی صد بار بمیرم از غم دوست
به جرم عشق و محبت هنو جزای مو نیست

ملک الشعرا بهار

صدا: پرویز مشکاتیان
آهنگساز: پرویز مشکاتیان
آلبوم: تمنا

صفحه 6 از 12« بعدی...45678...قبلی »
Simplified Theme by Nokia Theme transform by TowFriend | Powered by Wordpress | Aviva Web Directory
XHTML CSS RSS