Dec 09
امروز، 18 آذر 1388، فرامرز پایور، نوازندهی چیرهدست سنتور درگذشت. تصنیف زیر که سروده و ساختهی عارف قزوینی در ابوعطا است به سرپرستی پایور اجرا شده است.
[audio: https://tarabestan.com/files/music/nazeri/sabze-o-sahra.mp3]
دل هوس سبزه و صحرا ندارد،
ندارد،
ندارد.
میل به گلگشت و تماشا ندارد،
ندارد،
ندارد.
دل سر همراهی با ما ندارد،
ندارد،
ندارد.
خون شود این دل که شکیبا ندارد.
جانم ای دل غافل،
وصل تو مشکل،
نقش تو باطل،
خون شوی ای دل
دلی دیوانه داریم،
ز خود بیگانه داریم،
ز کس پروا نداریم.
چه فتنه ها که از گردش آسمان ندیدیم،
به غیر آه سرد همره کاروان ندیدیم،
از عاشقی به جز دیدهی خونفشان ندیدیم،
به پای گل به جز زحمت باغبان ندیدیم،
به کوی یار به جز نالهی عاشقان ندیدیم.
عارف قزوینی
بشنوید:
آهنگ زرد ملیجه: ساختهی ابوالحسن صبا؛ اجرا: فرامرز پایور و حسین تهرانی
خواننده: شهرام ناظری
آلبوم: کنسرت اساتید موسیقی ایران (1368)
سرپرست گروه: فرامرز پایور
سنتور: فرامرز پایور
تار: جلیل شهناز
کمانچه: علی اصغر بهاری
تنبک: محمد اسماعیلی
نی: محمد موسوی
تا اومدیم با نبودن استاد مشکاتیان کنار بیایم که نشد،دوباره پایان مضراب یکی دیگه رو دیدیم.
عجب پاییز سردی، اصلا عجب سال سیاهی!
آهنگساز، نوازنده و استاد ممتاز و مسلم موسيقي ايران، چنان اعتقادي به کار خود داشت که هميشه تاکيد مي کرد؛ «موسيقي ما مي تواند بدون ياري جستن از کلام و ترانه و تصنيف و صداي آوازخوان، شکوفايي و جذابيت فراگير خود را حفظ کند و گسترش دهد.» در عين احترام عميق به شعر و ادبيات، بر اين باور هم بود که موسيقي به تنهايي و مستقل از شعر مي تواند ادامه يابد. هيچ دليلي ندارد که آن را به بند کلام بکشيم. و ما امروز، در غياب ابدي او، همين ديدگاه را هم مي توانيم از خلال ارزش آثار مکتوب ايشان ببينيم؛ «دستور مقدماتي سنتور/ دوره عالي رديف چپ کوک/ هشت آهنگ براي سنتور/ دونوازي براي سنتور و تار، سنتور و کمانچه و سنتور و فلوت/ و قطعات موسيقي مجلسي…»
یادش گرامی
من به اندازه خودم این مصیبت را به اهالی موسیقی و ایرانیان ایرانی منش تسلست میگم.
@ احسان:
به نکته ی جالبی اشاره کردی احسان عزیز. یعنی تقدم کلام بر موسیقی یا موسیقی بر کلام؟ صرف نظر از بحثهای فنی درمورد تقابل شعر و موسیقی، این مساله در این سرای مجازی همیشه دغدغه ی من هم بوده است.
اعتراف می کنم با وجود این که طربستان را جایی برای بزرگداشت کلمه می دانم، در انتخابهایم گاهی در هروله ی بین کلام و موسیقی سرگردانم. وقتی به شعر متوسطی می رسم که احیاناً با موسیقی زیبایی همراه شده است، نمی توانم اکسیر موسیقی را از ذات شعر جدا تصور کنم و لاجرم بار شعر را به دوش موسیقی می اندازم و به شعر صیقلی شده با موسیقی بار حضور می دهم. چرا که گاهی پیش از آن که کلام، مرغ اندیشه را در آسمان خیال به پرواز دربیاورد، زخمه ی خنیاگر، دل را به دام انداخته است. و ناگفته پیدا است، دل که رفت چه مجالی برای جولان اندیشه می ماند؟
قضاوت در مواردی چون همین تصنیف که ترانه سرا و آهنگساز یک تن بوده اند آسانتر است. انصافاً آهنگ زیبای این تصنیف، چون کیمیایی است که مس را زر کرده است و حتی اگر کلامی هم نباشد که بگوید: «خون شوی ای دل»، موسیقی دل را خون می کند.
از مشکاتیان عزیز یاد کردی. حقیقتا در این که سخن سعدی اعجاز است تردیدی ندارم، اما مگر می توان مِهر سنتور مشکاتیان را که گویی شعر متعالی حضرتش را به عیوق بر می کند نادیده گرفت؟ حکایت ساز بی بدیل پایور بزرگ که خود دیگر است.
راستش فقدان مشکاتیان و پایور غمگینم نمی کند، چرا که چنان بزرگانی هرگز نمی میرند. باور این حقیقت تلخ که خاطراتم بر خلاف گذشته، دیگر با آهنگهای بی بدیل مشکاتیان و تکنوازیهای فوق العاده ی پایور عجین نخواهد شد بیتابم می کند.
آهنگهای گروه نوازی استاد پایور فوقالعاده است پیش درآمدهایی که تنظیم کرده عالیست هستاد شهیدی می گوید تنها دو آهنگساز روی غزل به سادگی و زیبایی آهنگ می ساختند یکی خالقی دیگری پایور
البته آقای شهیدی اغراق کرده اند… اهمیت پایور بسیار بیش از اینهاست ولی خوب در مورد سایرین هم باید انصاف رو رعایت کرد. نظر استاد شهیدی یه کمی شخصیه…. و البته قابل احترام به عنوان نظر شخصی ایشون.
با سلام و احترام فراوان
خیلی ممنون… به خاطر شعرها و موسیقیها
موفق باشی
خیلی خوب و بی نظیره:یعنی دیگه کسایی میان که جای استاد مشکاتیان و.. را بتونن پر کنن ؟؟؟ فکر نمیکنم
نظر دادن