Dec 21
بر بزرگان جمت اشکی نمی ریزی ولی
در عزای تازیانت عیش عاشوراستی
بر ابومسلم نمی گریی که خنداندت ولی
در غم طفلان مسلم شیونت برپاستی
صد هزاران لاله از ایران زمین شد داغدار
تو هنوزت شیون از داغ دل لیلاستی
اینهمه سردار ملی غوطه زد در خاک و خون
باز چشمت اشکریز اصغر و صغراستی
گریه بر خواری خود کن گر سر زاریت هست
خنده بر شادی خود کن گرت استغناستی
گریه کن بر انقراض دولت ساسانیان
کاین مذلتها همه برخاسته زآنجاستی
قرنها سعی تو در بیگاری بیگانه رفت
بر سرت بیگانه زآن رو سرور و آقاستی
صادق سرمد
ببینید:
مثنوی مولوی » دفتر ششم » بخش ۲۳: داستان مولوی درمورد شاعری که روز عاشورا از حلب عبور می کرد و عزاداری شیعیان را دید
…این گفته ها و پندهای تمدن ایرانی، برآمده از انباشتن کلی تجربه ی زیستن در خاک شهرهای این کشور و زندگی در میان مردم ایرانی جوامع مختلف درون این سرزمین و تنفس هوای همین مرز و بوم توسط کسانی از همین زادوبوم است… بر پایه ی داشته ها و تجریه های پیشینیان ماست، و برهان و دلایل فراوانی باعث ِ برگفتن شون شده و اندرز و هشدارهایی در آن نهفته است؛
کاش می دونستیم چه اندازه، چگونه و چرا باید این پندها رو جدی می گرفتیم(بگیریم)…
امروزه هم عده ای _خوش بین و اصلاح خواه_ هنوز حفظ دین و آیین عربی اسلام رو بر خوب و انسانی زیستن در سایه ملیت پارسی و ایرانی درکنار هم برتر می دونن و به اصرار می کوشن نشون بدن که ما به اسلام نیازمندیم و خوانش و منش مسلمانی رو با روش و منش انسانی سازگار بدونن! واقعیت اینه که اسلام پر از ضدونقیضه و نسخه ی نسبتن انسان-دوستانه ی آن و نسخه ی خشن و ددمنشانه ی آن هر دو رسمن اسلام است.
می شه کتاب قرآن رو یه نیگاه سبک و سنگین کرد.چرا این همه پافشاری است بر این که قرآن رو نباید بهش شک کرد؟ چرا شک و تردید از نگاه آخوندهای مسلمانان گناه و انحرافه؟ چرا کسی که مسلمون می شه دیگه نباید/نمی تونه به دین یا آیین دیگه ای برگرده؟؟ چرا این راه یک-طرفه است؟؟؟
کِی دلیری این رو پیدا می کنیم که فاش و عیان این بدیهی رو بگیم که «نخست آدمی بوده، و دین برای آدمی و درخدمت به نیازها و خواسته های آدمی ساخته و پرداخته [یا نازل] شده است، نه این که انسان ها قربانی و هلاکِ دین باشند!»
kolan ba eslam mokhalefam ama dadashe man age in sher az molana bashe sabkesh masnavi nist.
نظر دادن