Sep 03
درویشی را دیدم سر بر آستان کعبه همیمالید و میگفت: «یا غفور، یا رحیم، تو دانی که از ظلوم و جهول چه آید»
عذر تقصیر خدمت آوردم که ندارم به طاعت استظهار عاصیان از گناه توبه کنند عارفان از عبادت استغفار |
عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت
من بنده امید آوردهام نه طاعت
به دریوزه آمدهام نه به تجارت
اِصْنَعْ بی ما اَنتَ اهْلُه
مینگویم که طاعتم بپذیر قلم عفو بر گناهم کش |
سعدی
گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت 2