آشکارا نهان کنم تا چند؟
دوست می‌دارمت به بانگ بلند

دلم از جان نخست دست بشست
بعد از آن دیده بر رخت افکند

عاشقان تو نیک معذورند
زان که نبود کسی تو را مانند

دیده‌ای کو رخ تو دیده بود
خواه راحت رسان و خواه گزند

ای ملامت کنان مرا در عشق
گوش من نشنود از این سان پند

گرچه من دور مانده‌ام ز برت
با خیال تو کرده‌ام پیوند

آن چنان در دلی که پنداری
ناظرم در تو دایم، ای دلبند

تو کجایی و ما کجا هیهات!
ای عراقی خیال خیره مبند

فخرالدین عراقی


شاهد:
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

گفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشق
غماز بود اشک و عیان کرد راز من (سپاس)