هر دمی چون نی، ازدل نالان، شکوه ها دارم
روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهی است، کز دل خونین
لحظههای عمر بی سامان، میرود سنگین
اشک خون آلود من دامان، میکند رنگین
به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان
بهار مردمیها دی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از این دمسردیها خدایا
نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که نالهای خرد با آهی
داد از این بیدردیها خدایا
نه صفایی ز دمسازی، به جامِ می
که گَرد غم زدل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا
وای از این بی همرازی خدایا
وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراری از دل آذر
بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد وهدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راهِ جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد
دل نهم ز بی شکیبی
با فسونِ خود فریبی
چه فسون نافرجامی
به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی خدایا
وای ا ز این افسونسازی خدایا
جواد آذر
نام تصنیف: بیهمزبان
آلبوم: پیام نسیم
اجرا: کنسرت دانشگاه برکلی، تابستان ۱۳۶۹
خواننده: محمد رضا شجریان
آهنگساز: محمد رضا شجریان
سه تار: داریوش پیرنیاکان
نی: جمشید عندلیبی
تنبک: مرتضی اعیان
دستگاه: ماهور
ممنونم میم عزیز واقعا نمیدونم چجوری ازت تشکر کنم عالی بود یکی از شاهکارهای استاد
درود بر شما و سایت خوبتان.پیروز باشید!
واقعا زیبا مثل تمام کارهایشان و از شما هم متشکرم
کارای استاد بینهایت زیبان. اینم یکی از بهترین کارای استاده خیلی دوس دارم این کارشو.
بایت گذاشتن این تصنیف تشکر میکنمو و براتون آرزوی موفقیت میکنم.
گفتم هوای میکده غم می برد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کند.
الحق که خوشا برشما عزیزان
قربان صفای استاد.همینطور شما دوست عزیز.
فکر میکنم شعر از جناب جواد آذر میباشد. روحشان شاد .
[…] به سکوت سرد زمان : طربستان […]
نظر دادن