May 28
و یکی از حسن بصری پرسید که:
«چگونه ای؟»
گفت:
«چگونه بود حال کسی که با قومی در دریا باشند، کشتی بشکند و هرکسی بر تخته ای بماند؟»
گفتند:
«صعب»
گفت:
«حال من چنان است.»
امام محمد غزالی
کیمیای سعادت (جلد 2 » رکن چهارم » در منجیات » در خوف و رجا)
شاهد:
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را
جواب:
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟
گر خضردر بحر کشتی را شکست…صد درستی در شکست خضر هست
@ بخشوده:
گر خضر بشکست، من لال شوم اگر اعتراضی کنم به حال صعب.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل – کجا دانند حال ما، سبک باران ساحل ها
@ مهدی:
ای بابا. شما را دیگه در ساحل تصور می کردیم. این طور باشه، انگیزه ای هم نمی مونه برای به ساحل رسیدن!
ای چمان در چمن آزاد، چه دانی به قفس – حالت مرغك بی تاب چه خواهد بودن؟
با ین حال اگر گمان بد بر ما نمی بری، که همانا طریقت درویشان این است;
هان مشو نوميد چون واقف نهاي از سرّ غيب – باشد اندر پرده بازيهاي پـنهان غـم مـخور
کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد
به جناب حسن بصری سلام برسون و بگو صعب تر از اون هم هست:
دلی نگذاشت در من وعدههای پوچ او صائب
شکست این کشتی از موج سراب آهسته آهسته
فرقی هم می کنه مگه برای تصحیح نظر ایشون؟ فقط گفتم صعب تر از اون هم هست.
کو کریمی که ز بزم طربش غمزدهای
جرعهای درکشد و دفع خماری بکند؟
نظر دادن