Apr 27
چنین آورده اند که چون مؤمنان حق جلّ جلاله ببینند، ابتدا حق جلّ جلاله بر ایشان سلام کند.
در این چند معنی گفته اند.
زیباتر ِ آن آن است که:
چون دو دوست بعد از فراق دراز به هم رسند، ابتدا آن سلام کند که شوقش زیادت بوده است.
و در بعضی اخبار آمده است:
اشتیاق دوستان ما به دیدار ما دراز کشید، و شوق ما به دیدار ایشان زیادت است!
احمدبن منصور سمعانی
روح الارواح: فی شرح اسماء الملک الفتاح
قرن 6
شاهد:
ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ
با سلام به بهشت داخل شوید، امروز روز جاودانه شدن [شما] در بهشت است
مصحف شریف- ق: ۳۴
جواب:
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد؟
…
چون نگه كردند آن سي مرغ زود
بي شك آن سيمرغ، آن سي مرغ بود
خويش را ديدند سي مرغ تمام
بود خود سيمرغ، سي مرغ تمام
چون سوي سيمرغ كردندي نگاه
بود اين سيمرغ اين كاين جايگاه
ور به سوي خويش كردندي نظر
بود اين سيمرغ ايشان آن دگر
ور نظر در هر دو كردندي به هم
هر دو يك سيمرغ بودي بيش و كم
بود اين يك آن و آن يك بود اين
در همه عالم كسي نشنود اين
چون ندانستند هيچ از هيچ حال
بي زفان كردند از حضرت سؤال
كشف اين سر قوي درخواستنند
حال مايي و تويي درخواستند
بي زفان آمد از آن حضرت خطاب
كاينه است اين حضرت چون آفتاب
هر كه آيد خويشتن بيند در او
جان و تن هم جان و تن بيند در او
محو او گشتند آخر بر دوام
سايه در خورسيد گم شد و السلام
لاجرم اين جا سخن كوتاه شد
رهرو و رهبر نماند و راه شد
“ابتدا” بی معنی میشه دیگه رفیق. و سلام همون “رسیدن” ه شاید، اگر از من بپرسی. و کامل شدنی است که در “یکی شدن” با اونچه که من -هستی مطلق- می ناممش حاصل می شه.
@ راییکا:
شاید دلیل دیگر این تقدم در سلام این باشه که اصلا آن بنده نیکبخت، غیری نمی بیند که بخواهد سلام کند. به قول تو “یکی شده” است با هستی مطلق.
نظر دادن