Jan 28
دلبر به ما رسید و جفا را بهانه كرد
افكند سر به زیر و حیا را بهانه كرد
آمد به بزم، دید منِ تیره روز را
ننشست، رفت و تنگی جا را بهانه كرد
رفتم به مسجد از پی نظاره رخش
بر رو گرفت دست و دعا را بهانه كرد
آغشته بود پنجه اش از خون عاشقان
بستن به دست خویش حنا را بهانه كرد
زاهد نداشت تاب ِ جمال ِ پری رخان
کنجی گرفت و یاد ِ خدا را بهانه کرد ..
دانلود دیوان کامل شاطر عباس صبوحی
http://saeedrayan.xzn.ir/wordpress/?p=45#more-45
باسلام
تا اونجای که حافظه من یاری میکنه این شعر را معلم سال سوم ماگفته بود اسمش هم اقای علی اکبر قره داغی بوددرضمن
درست این شعر به اینگونه است.
دلبر به مارسید حیا رابهانه کرد
ننشست و رفت تنگی جا رابهانه کرد
رفتم به مسجد ازپی نظاره رخش
دستی به رو گرفت و دعا رابهانه کرد
اغشته بود پنجه اش از خون عاشقان
بردست خویش بسته حنا را بهانه کرد
درست آن همین است :
دلبر به ما رسید و جفا را بهانه کرد افکند سر به زیر و حیا را بهانه کرد
نظر دادن