این كه خاك سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب، پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی، سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به كه ز وی یاد كنند
دل بی دوست،دلی غمگین است
خاك در دیده،بسی جان فرساست
سنگ بر سینه، بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر كه را چشم حقیقت بین است
هر كه باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی،این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسكین است
اندر آنجا كه قضا حمله كند
چاره تسلیم و ادب تمكین است
زادن و كشتن و پنهان كردن
دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن كس كه درین محنت گاه
خاطری را سبب تسكین است

پروین اعتصامی