زمین فریبنده تر از این متاعی ندارد که عرضه کند
احساس ندارد آن‌که بی تفاوت از کنارش می گذرد

چشم اندازی دل انگیز به شکوهش
لندن در جامه‌ی فاخرش

زیبایی سحرگاهان، سکوت و عریانیش
آرمیدن زورقها، برجها، گنبدها، تماشاخانه ها، و معابدش

با آغوش باز به چمنزاران و سپهر
هر گوشه درخشان است در آسمان پر مهر

خورشید هرگز چنین زیبا سربرنیاورده بود
نه حتی در هنگام زایش در اولین دره، یا در اولین صخره و یا تپه

هرگز ندیده بودم رودخانه چنین آرامش داشته باشد
و هرجا که بخواهد به آرامی بخرامد

خدای مهربان! شهر در خواب فرو رفته است
همه در آرامش به سر می برند

ویلیام وردزورث

در توصیف پل وست مینستر (لندن)
ترجمه: میم (طربستان)


Poem upon Westminster Bridge

12 ژوئن 2009- متروی لندن- خط پیکادلی


Earth has not anything to show more fair:
Dull would he be of soul who could pass by

A sight so touching in its majesty:
This City now doth like a garment wear

The beauty of the morning; silent, bare,
Ships, towers, domes, theatres, and temples lie

Open unto the fields, and to the sky;
All bright and glittering in the smokeless air.

Never did sun more beautifully steep
In his first splendour valley, rock, or hill;

Ne’er saw I, never felt, a calm so deep!
The river glideth at his own sweet will:

Dear God! the very houses seem asleep;
And all that mighty heart is lying still!

William Wordsworth

Composed upon Westminster Bridge (September 3, 1802)