ليلا مهاجر است که حرفی نمی‎زند
آزرده خاطر است که حرفی نمی‎زند

ليلا نماد غربت اين حال و روز ماست
درد معاصر است که حرفی نمی‎زند

ليلا برای رنج کشيدن تمام عمر
انگار حاضر است که حرفی نمی‎زند

گم گشته در هياهوی رنگ و ريای شهر
انگار کافر است که حرفی نمی‎زند

ليلا دلش گرفته از اين کوچه های تلخ
فردا مسافر است که حرفی نمی‎زند

اين شعر را برای دل او سروده ام
اين بيت آخر است که حرفی نمی‎زند

علی مدد رضوانی

شاعر معاصر افغانستان
او متولد غزنی و مقيم ورامين تهران است. او در سال ۱۳۵۷ به دنیا آمد.